افعال به دو دستهٔ بسیط و غیربسیط تقسیم میشوند.
فعل مرکب یکی از انواع فعل غیربسیط است و آن فعلی است که از دو یا چند واژه مستقل (جدا معنایی)ساخته شدهاست. واژههای سازندهٔ فعل مرکب، با یکدیگر نقشِ یک فعل را بازی میکنند و با هم بهعنوان یک «واحد واژگانی» در واژگان اهل زبان ذخیره میشوند. دستوردانان، تاکنون، بر سر فعل مرکب به اجماع نرسیدهاند و به همین دلیل نمیتوان بهدرستی محدودهٔ فعل مرکب را مشخص کرد.
رویهمرفته میتوان گفت فعل مرکب، فعلی است که از ترکیب یک فعل بسیط و واژهای دیگر ساخته میشود. عموماً واژهٔ نخست، صفت یا قید، و واژهٔ دوم، فعل است؛ مانند: اجرا کردن، حدس زدن، پس گرفتن، گم کردن (حق شناس:۱۳۸۷).
پربسامدترین فعلها در زبان فارسی معاصر، فعلهای مرکب هستند. با این حال، تحلیل زبانشناختی فعل مرکب در زبان فارسی وضعیت بحثانگیزی دارد و پژوهشگران مختلف از جمله ژیلبر لازار، ویلیام جونز، دونکان فوربز، آن لمبتون، عبدالرسول خیامپور، علیمحمد حقشناس، محمدرضا باطنی، پرویز ناتل خانلری، حسن احمدی گیوی، محمد دبیرمقدم، مهدی مشکوةالدینی، خسرو فرشیدورد، امید طبیبزاده، علاءالدین طباطبایی و غلامحسین کریمی دوستان در مورد آن بحث کردهاند.
خانلری (۱۳۶۶) افعال فارسی را به پنج دسته تقسیم میکند: ۱. ساده ۲. پیشوندی ۳. مرکب ۴. عبارت فعلی ۵. فعلهای ناگذر.
فعل ساده، فعلی است که نتوان آن را به واحدهای واژگانی کوچکتر تجزیه کرد (مانند: «آموختن»، «خوردن»، «پراکندن» و…). افعال پیشوندی از ترکیب یک پیشوند با یک فعل ساده ساخته شدهاند (مانند: «برآمدن»، «برآوردن»، «دررفتن»، «فروافتادن» و…).
عبارت فعلی، دستهای از کلمات هستند که از مجموع آنها معنی واحدی حاصل میشود. این عبارتها دارای چند ویژگی اند: ۱. دارای بیش از دو کلمه هستند. ۲. یکی از کلمات، حرف اضافه است. ۳. معنای اصطلاحی دارند. مثلاً «از پای درآمدن»، «به دست آوردن»، «به کار افتادن»، «به سر بردن» و… عبارت فعلی هستند.
فعل ناگذر (که زبانشناسان دیگر آن را «فعل پیبستی» نامیدهاند) شامل حداقل دو جزء مستقل و یک پیبست ضمیری است (مثل «سردش شدن»، «چندشش شدن»، «لجش گرفتن»، «حرصش گرفتن» و…).
فعل مرکب، فعلی است که از دو کلمه مستقل تشکیل شدهاست. کلمه اول اسم یا صفت است و صرف نمیشود. کلمه دوم فعلی است که صرف میشود و «همکرد» نام دارد. از مجموع این دو کلمه معنی واحدی دریافت میشود؛ مانند: «خراب ساختن»؛ زیرا در ترکیب، هر یک از جزاء آن معنی مستقلی ندارد و دو واژه با هم معنی واحدی ساختند، اما «دیوار ساختن» فعل مرکب نیست، زیرا در آن، دو واحد واژگانی جداگانه وجود دارد. ویژگی همکرد این است که در ترکیب، معنی اصلی خود را از دست میدهد یا معنی ثانویه پیدا میکند یا تنها به عنوان جزء صرفی به کار میآید.
خانلری برخی افعال مرکب را سهجزئی میداند: دَمدرکشیدن، دلبرکندن، سربرآوردن، تندردادن، بانگبرزدن.
مهمترین همکردهای فارسی:
لازار (۱۳۹۳) بیان میدارد که در افعال مرکب معنی اصلی در جزء اسمی (به معنای عام آن: اسم، صفت، قید…) جلوهگر است و نقش عمدهٔ فعل که بیش و کم معنی اصلی خود را از دست داده، ساختن عبارتی با ماهیت فعلی بر اساس یک اسم است. فعلهای سادهای که در ساختن فعل مرکب به کار میروند یا فعلهایی با معنی انتزاعی هستند مانند «کردن»، «شدن» یا فعلهایی با مفهوم ملموس تر مانند «دادن»، «زدن»، «گرفتن»، «خوردن». دستهٔ دوم در حالت ترکیبی بخشی از محتوای معنایی خود را از دست میدهند و گرایشی بدان مییابند که عملکردی همچون ابزار سادهٔ اشتقاق فعلی بیابند. همچنین دستهٔ دوم و دستهٔ اول اغلب جانشین یکدیگر میشوند (فریاد زدن: فریاد کردن).
همچنین به اعتقاد لازار، هنگامی که مفعول و فعل از نظر مفهوم با یکدیگر در ارتباط تنگاتنگ بوده و گرایشی به ایجاد واحد معنایی داشته باشند، حرف اضافهٔ پسین حذف میشود؛ مانند:
«دستورهایی داد و ایرادهایی از اهل خانه گرفت.»
«حاجی چشمکی زد و نگاه تندی کرد.»
در چنین مواردی گروه مفعول+فعل بسیار نزدیک به یک فعل مرکب یعنی نزدیک به یک واحد واژگانی است (اما روی هم رفته بحث بر سر فعل مرکب (ایراد گرفتن، نگاه کردن) است که تنها با کاربرد نشانهٔ نکره، پسوند جمع یا احیاناً صفتی مشخص تر شدهاست).
دبیرمقدم (۱۳۸۴) افعال فارسی را به دو دسته «افعال مرکب ترکیبی» و «افعال مرکب انضمامی» تقسیم میکند.
(شایان توجه است که به نظر دبیرمقدم، انتقاداتی وارد شده است. برای نمونه بنگرید به مقالهٔ «نگاهی به فعل مرکب از دیدگاه فرهنگ نویسی، علی خزاعیفر، نامهٔ فرهنگستان، دوره ۷، شماره ۲» و «نقدی بر مقالهٔ «فعل مرکب در زبان فارسی» از محمد دبیرمقدم، پرویز البرزی، مجلهٔ زبانشناسی، ش ۱ و ۲، سال ۱۲»)
طبیبزاده (۱۳۸۵) نیز فعل مرکب را فعلی میداند که مصدر آن دو کلمه است. کلمهٔ نخست که اسم یا صفت است «همراه» و کلمهٔ دوم که فعلی بسیط است «همکرد» نام دارد؛ مانند: آرایش کردن، تحمل کردن، صدا زدن، حرف زدن، کمک کردن و …. رابطهٔ بین همراه و همکرد رابطهٔ نحوی نیست و متمم یا وابستهٔ یکدیگر نیستند. ظرفیت نحوی فعل مرکب بر اساس مجموع همراه و همکرد شکل میگیرد و همراه و همکرد با هم متممهای نحوی خود را میگیرند؛ مثلاً فعل مرکب «صدا زدن» یک مفعول مستقیم و فعل مرکب «حرف زدن» یک مفعول حرف اضافهای «با» یی میگیرد و این نمونه در تأیید سخن پیشین است چرا که اگر ظرفیتشان بر اساس همکرد بود، متمم واحد میگرفتند. به نظر طبیب زاده فعلهایی همچون «چاق کردن»، «لاغر کردن»، «زشت کردن» و «زیبا کردن» فعل مرکب نیستند بلکه ساختمانهای سببی اند که از روی زنجیرههای اسنادی «مسند+فعل ربطی شدن یا بودن» ساخته شدهاند. در افعال مرکب هیچگاه «کردن» به «بودن» تبدیل نمیشود. «آرایش کردن» فعل مرکب است چون نمیتوان جملهٔ «او دختر را آرایش کرد» را به جملهٔ «دختر آرایش بود» تبدیل کرد؛ اما «زیبا کردن» فعل مرکب نیست زیرا میتوان جملهٔ «او دختر را زیبا کرد» را به جملهٔ «دختر زیبا بود» تبدیل کرد.
ارژنگ(۱۳۷۴)، بر آن است که فعل مرکب از یک فعل کمکی(همکرد) و یک اسم عام یا صفت تشکیل شدهاست. اسمیهایی که در ساختمان فعل مرکب به کار میروند قبل از آن که با فعل کمکی ترکیب شوند، مفعول یا متمم فعل یا قید فعل بودهاند و میتوان باز هم آنها را به همان صورت درآورد و حتی بین آن اسمها با فعل فاصله انداخت؛ مانند:
به او کتک زدند: کتک مفصلی به او زدند، کتکش زدند.
خواب دیدم: خواب شیرینی را که دیدم فراموش کردم.
همکرد با جزء اسمی روی هم معنی تازهای مییابند و مانند یک کلمه یک تکیه میگیرند.
احمدی گیوی(۱۳۸۴) میگوید که فعل مرکب متشکل است از همکرد و اسم یا صفت یا بن فعل یا جزء دیگری که فعلیار نامیده میشود. امروزه بسیاری از فعلهای سادهٔ کهن جای خود را به فعل مرکب دادهاند. گیوی اقسام فعل مرکب را از حیث فعلیار چنین بیان میکند:
۱. اسم+همکرد: لطف کردن ۲. صفت+همکرد: عزیز کردن ۳. بن ماضی+همکرد: شکست خوردن ۴. بن مضارع+همکرد: گذر کردن ۵. بن ماضی+بن مضارع به صورتهای گوناگون+همکرد: گفت و گو کردن ۶. نفی ماضی «استیدن»(=صفت)+همکرد: نیست گرداندن ۷. صفت مفعولی+همکرد: گشوده کردن ۸. صفت فاعلی+همکرد: گریان کردن ۹. اسم مصدر+همکرد: خواهش کردن ۱۰. حاصل مصدر مشتق یایی+همکرد: زندگانی دادن (من تو را زندگانی دادم) ۱۱. مصدر+همکرد: دیدن کردن ۱۲. مشتقات گوناگون دیگر+همکرد: نشیمن کردن.
(خسرو فرشیدورد، محمد خزائلی و طلعت بصاری، گروههای دیگری را نیز وارد دستهٔ فعل مرکب کردهاند که دستوردانان دیگر معمولاً آنها را فعل پیشوندی یا عبارت فعلی در نظر گرفتهاند)
وحیدیان کامیار(۱۳۷۹) نیز معتقد است اگر پیش از فعل ساده یا پیشوندی یک یا چند تکواژ مستقل بیاید و با آن ترکیب شود، کلمهٔ حاصل، فعل مرکب است (البته این تعریف مورد قبول برخی دستوردانان نیست). مجموعهٔ دو جزء الزاماً فعل مرکب نیست. مثلاً در «کوشش کردن»، «کوشش» مفعول است. «کوششی بکن»، همانند «کتابی بیاور»؛ «کوششت را بکن»، همانند «کتابت را بیاور»؛ «کوشش کن»، همانند «کتاب بیاور». عبارتهای کنایی هم فعل مرکباند.
همچنین وی اشاره میکند که هر فعل در همان جمله و بافتی که به کار میرود در نظر گرفته شود، چون در کاربرد دیگر احتمالاً معنی دیگری خواهد داشت. معیار ساده و مرکب بودن، کاربرد طبقهٔ تحصیلکرده در زبان نوشتاری کتابهای درسیاست؛ یعنی ساخت موردنظر باید عملاً بهکار رَوَد و تنها کافی نیست که بگوییم اگر بهکار رود، مردم آن را میفهمند.
به عقیدهٔ ارژنگ(۱۳۷۴) صورت مجهول فعلهای مرکب چنین است: فعلهای متعدی ساخته شده با فعل کمکی «کردن»، میتوانند با کمک فعل کمکی «شدن» به صورت لازم درآیند؛ از این رو نیازی به صورت مجهول خود ندارند:
او را شکنجه کردند (معلوم): او شکنجه شد (مجهول)(به جای «او شکنجه کرده شد»)
او را اسیر کردند (معلوم): او اسیر شد (مجهول)(به جای «او اسیر کرده شد»)
ولی سایر فعلهای مرکب که با همکردهای دیگر ساخته میشوند، صورت مجهول معمول را دارند:
درخت تکان داده شد. او از چاه بیرون کشیده شد.
طباطبایی (۱۳۸۴) سه معیار برای تشخیص فعل مرکب ارائه میدهد:
فرشیدورد(۱۳۷۳) معیارهای تشخیص فعل مرکب را از این قرار میداند:
وحیدیان کامیار(۱۳۷۹)ضمن توجه به این نکته که هر فعل باید در جمله بررسی شود، طرز تشخیص فعل مرکب را چنین بیان میکند:
مشکوةالدینی(۱۳۸۱) بر آن است که اگر پایهٔ غیرفعلی از فعل مرکب حذف شود، عنصر باقی مانده دیگر معنی خاصی را که در فعل مرکب دارا است، نخواهد داشت. مثلاً معنی «داده است» برابر فعل «فریب داده است» نیست. جملهٔ «بچه زیاد میکشید»، برابر جملهٔ «بچه زیاد فریاد میکشید» نیست. حال آن که در گروه فعلی، با حذف گروه اسمی، فعل باقی مانده باز هم همان معنی اصلی را در ترکیب نحوی خواهد داشت؛ یعنی در جملهٔ «کتاب خریده است» با حذف «کتاب»، «خریده است» معنی واژگانی خود را حفظ میکند. روی هم رفته، در فعل مرکب مجموع معنی پایهٔ غیرفعلی و عنصر فعلی برابر یک فعل واژگانی است؛ مانند: فریب دادن: فریفتن، طلب کردن: طلبیدن، گریه کردن: گریستن، اندیشیدن: اندیشه کردن.
This article uses material from the Wikipedia فارسی article فعل مرکب, which is released under the Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 license ("CC BY-SA 3.0"); additional terms may apply (view authors). محتوا تحت CC BY-SA 4.0 در دسترس است مگر خلافش ذکر شده باشد. Images, videos and audio are available under their respective licenses.
®Wikipedia is a registered trademark of the Wiki Foundation, Inc. Wiki فارسی (DUHOCTRUNGQUOC.VN) is an independent company and has no affiliation with Wiki Foundation.