لئوناردو ویلهلم دیکاپریو (انگلیسی: Leonardo Wilhelm DiCaprio؛ زادهٔ ۱۱ نوامبر ۱۹۷۴) بازیگر و تهیهکنندهٔ آمریکایی است.
او برای بازی در فیلمهای زندگینامهای و تاریخی مشهور است و افتخارات گوناگونی شامل یک جایزهٔ اسکار، یک جایزهٔ بفتا و سه جایزهٔ گلدن گلوب کسب کردهاست. فیلمهای او تا ۲۰۱۹ بیش از ۷٫۲ میلیارد دلار در جهان فروش داشته و نام او هشت بار در رتبهبندیهای سالیانهٔ بازیگران با بیشترین دستمزد در جهان قرار گرفتهاست.
لئوناردو دیکاپریو | |
---|---|
نام هنگام تولد | لئوناردو ویلهلم دیکاپریو |
زادهٔ | ۱۱ نوامبر ۱۹۷۴ (۴۹ سال) لس آنجلس، کالیفرنیا، ایالات متحده |
پیشه |
|
سالهای فعالیت | ۱۹۸۹–اکنون |
سازمان |
|
آثار | فهرست کامل |
عنوان | سفیر صلح سازمان ملل (از ۲۰۱۴) |
شریک(های) زندگی |
|
والدین |
|
جایزه(ها) | فهرست کامل |
وبگاه |
دیکاپریو کارش را اواخر دههٔ ۱۹۸۰ با حضور در آگهیهای تلویزیونی آغاز کرد. در آغاز دههٔ ۱۹۹۰، او در مجموعههای تلویزیونی مختلفی مانند سیتکام پدر و مادری نقشهای تکرارکننده داشت و نخستین نقش سینمایی مطرح خود را با بازی در نقش مؤلف توبیاس وولف در زندگی این پسر (۱۹۹۳) گرفت. او برای بازی در نقش پسری معلول در چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار میدهد (۱۹۹۳) مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و نامزد دریافت جایزهٔ اسکار شد. دیکاپریو با بازی در نقش عاشقان بد طالع در فیلمهای عاشقانهٔ رومئو + ژولیت (۱۹۹۶) و تایتانیک (۱۹۹۷) به شهرت بینالمللی رسید. پس از اینکه تایتانیک پرفروشترین فیلم آن زمان شد، حجم کاری او تا چندین سال کاهش یافت. دیکاپریو بهمنظور از بین بردن وجههٔ قهرمان رمانتیکش، بهدنبال نقشهایی در سایر ژانرها شامل درامهای جنایی سال ۲۰۰۲ اگه میتونی منو بگیر و دارودستههای نیویورکی بود؛ فیلم دوم نخستین همکاری او با کارگردان مارتین اسکورسیزی بهشمار میرود.
دیکاپریو با نقشآفرینی در فیلم زندگینامهای هوانورد (۲۰۰۴)، تریلر سیاسی الماس خونین (۲۰۰۶)، درام جنایی رفتگان (۲۰۰۶) و درام عاشقانهٔ جاده انقلابی (۲۰۰۸) به جلب تحسین منتقدان ادامه داد. او بعدها به ساخت مستندهای محیط زیستی مشغول شد و در چندین پروژهٔ موفق از کارگردانان مطرح شامل فیلم اکشن سرآغاز (۲۰۱۰)، وسترن جنگوی زنجیرگسسته (۲۰۱۲)، زندگینامهای گرگ وال استریت (۲۰۱۳)، درام بقا بازگشته (۲۰۱۵)—که برای آن برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر مرد شد—کمدی-درامهای روزی روزگاری در هالیوود (۲۰۱۹) و بالا رو نگاه نکن (۲۰۲۱) و درام جنایی قاتلان ماه گل (۲۰۲۳) به ایفای نقش پرداخت.
دی کاپریو بنیانگذار اپین وی پروداکشنز—کمپانی تولیدی که برخی از فیلمهایش و مجموعهٔ مستند گرینزبرگ (۲۰۰۸–۲۰۱۰) را ساخت—و بنیاد لئوناردو دیکاپریو—یک سازمان غیرانتفاعی اختصاص دادهشده به ارتقا آگاهی از محیط زیست—است. او اغلب از اهداف خیرخواهانه پشتیبانی میکند و چندین فیلم مستند در زمینهٔ محیط زیست ساختهاست. او از ۲۰۱۴ بهعنوان یکی از سفیران صلح سازمان ملل فعالیت میکند. دیکاپریو در ۲۰۰۵ به پاس مشارکتهایش در فعالیتهای هنری، عضو ارشد نشان هنر و ادب نامیده شد و در ۲۰۱۶، نام او در فهرست مجلهٔ تایم از ۱۰۰ شخص تأثیرگذار در جهان قرار گرفت. او در نظرسنجیِ ۲۰۲۲ خوانندگان مجلهٔ امپایر به عنوان یکی از ۵۰ بازیگر بزرگ تاریخ انتخاب شد.
لئوناردو ویلهلم دیکاپریو در ۱۱ نوامبر ۱۹۷۴ در لسآنجلس، کالیفرنیا زاده شد. او تنها فرزند ایرملین ایندربرکن (منشی وکلای حقوقی) و جورج دیکاپریو (توزیعکننده و هنرمند کامیکهای زیرزمینی) است؛ آنها هنگام تحصیل در کالج با یکدیگر آشنا شدند و پس از فارغالتحصیلی به لس آنجلس نقل مکان کردند. مادرش آلمانی است و پدرش تبار ایتالیایی و آلمانی دارد. پدربزرگ مادریاش، ویلهلم ایندربرکن، آلمانی بود و مادربزرگ مادریاش، هلن ایندربرکن، مهاجر روس بود که در آلمان زندگی میکرد. دیکاپریو بهعنوان کاتولیک پرورش یافت. منابع به اشتباه مادربزرگ مادری او را متولد اودسا، اوکراین معرفی کردهاند؛ هیچ مدرکی مبنی بر اینکه دیکاپریو دارای خویشاوندان متولد یا دارای نسب اوکراینی باشد وجود ندارد.
والدین دیکاپریو نام او را لئوناردو نهادند زیرا مادرش در دورهٔ بارداری هنگام تماشای نقاشی لئوناردو داوینچی در موزهٔ اوفیتزی در فلورانسِ ایتالیا برای نخستین بار لگدهای او را در شکم خود احساس کرد. هنگامی که دیکاپریو یک ساله بود، والدینش پس از اینکه پدرش عاشق زن دیگری شد و از خانه رفت، طلاق گرفتند. والدینش برای بزرگ کردن دیکاپریو با یکدیگر، به کلبههای دوقلو با یک باغ مشترک در اکو پارک، لس آنجلس نقل مکان کردند. پدر دیکاپریو بههمراه دوستدخترش و پسر دوستدخترش بهنام آدام فارر زندگی میکرد. دیکاپریو با آدام فارر رابطهٔ نزدیکی برقرار کرد. دیکاپریو و مادرش بعدها به محلههای دیگری مانند لوس فلیس نقل مکان کردند. او پدر و مادرش را «به معنا واقعی کلمه بوهمین» و «افرادی که بیش از همه در دنیا بیشتر به آنها اعتماد دارم» توصیف کردهاست. به گفتهٔ دیکاپریو، او فقیرانه در محلهای — که دچار فحشا، جنایت و خشونت بود — بزرگ شد. او بهمدت چهار سال در مرکز مطالعات غنی لس آنجلس و بعدها در مدرسهٔ ابتدایی سیدز شرکت کرد. او سپس برای دبیرستان جان مارشال نامنویسی کرد. دیکاپریو علاقهای به مدارس دولتی نداشت و در عوض قصد داشت برای شغلهای بازیگری تست بدهد. او بعدها دبیرستان را رها کرد و در نهایت مدرک دیپلم معادل عمومی گرفت.
دیکاپریو در کودکی تمایل داشت یا زیستشناس دریایی شود یا بازیگر؛ او در نهایت بازیگری را برگزید. او به بازی کردن در نقش شخصیتها و تقلید مردم علاقه داشت و از دیدن واکنش آنها نسبت به بازی خود لذت میبرد. بهگفتهٔ دیکاپریو، علاقهٔ او به اجرا از دو سالگی آغاز شد، زمانی که در جشنوارهٔ اجرا به روی صحنه رفت و بهصورت خودجوش رقصید که با واکنش مثبت تماشاچیان مواجه شد. همچنین زمانی که آدام فارر از یک آگهی تلویزیونی ۵۰٬۰۰۰ دلار بهدست آورد، او برای یادگیری بازیگری انگیزه گرفت. دیکاپریو در مصاحبههایی گفته که نخستین حضور تلویزیونی او در مجموعهٔ کودکانه رامپر روم بود و اینکه بهدلیل ایجاد اختلال از نمایش اخراج شد. مجری برنامه در این خصوص ادعای برکناری بچهها از این برنامه را تکذیب کردهاست. در ۱۴ سالگی، او در چندین آگهی تبلیغاتی برای اتومبیلهای مچباکس حضور یافت و آن را نخستین نقش خود مینامد. دیکاپریو بعدها در آگهیهای تبلیغاتی کرفت سینگز، بابل یام و اپل جکز ظاهر شد. او در سال ۱۹۸۹ نقشی را در دو قسمت از برنامهٔ تلویزیونی د نیو لسی بازی کرد.
دیکاپریو در ابتدای کارش در یافتن مدیر برنامه با مشکل مواجه بود. هنگامی که مدیر برنامهای را پیدا کرد، او به دیکاپریو پیشنهاد داد نام خود را به لنی ویلیامز تغییر دهد تا برای مخاطبان آمریکایی جذابیت داشته باشد، اما او از انجام این کار خودداری کرد. دیکاپریو به مدت یک سال و نیم بیکار ماند، هرچند که ۱۰۰ بار تستهای بازیگری انجام داد. به دنبال فقدان موفقیت، او قصد داشت بازیگری را کنار بگذارد اما پدرش او را متقاعد کرد تا استقامت بهخرج دهد. به موجب نصیحت پدرش و چشمداشت تضمین مالی، او به انجام تستهای بازیگری ادامه داد. پس از اینکه یک مأمور استعدادیابی که دوستِ مادرش را میشناخت، او را به مسئولان انتخاب بازیگر معرفی کرد، دیکاپریو نقشهایی در حدود ۲۰ آگهی تبلیغاتی بهدست آورد.
تا اوایل دههٔ ۱۹۹۰، دیکاپریو بهطور منظم در تلویزیون به بازیگری پرداخت، و نقشی را در قسمت آزمایشی بیگانگان (۱۹۹۰) و یک قسمت از سانتا باربارا (۱۹۹۰) بازی کرد. او در سانتا باربارا نقش نوجوان الکلی را ایفا کرد. چشمانداز شغلی دیکاپریو با گزینش او در مجموعهٔ پدر و مادری که بر پایهٔ فیلم کمدی محصول ۱۹۸۹ به همین نام بود، بهبود یافت. او بهمنظور آمادهسازی برای نقش نوجوان مشکلداری بهنام گری باکمن، اجرای واکین فینیکس در فیلم اصلی را مورد بررسی قرار داد. کار او در آن سال منجر به دو نامزدی در دوازدهمین مراسم جوانان در فیلم شد — بهترین بازیگر جوان در مجموعهٔ روزانه برای سانتا باربارا و بهترین نقشآفرینی بازیگر جوان در مجموعهٔ تلویزیونی جدید برای پدر و مادری. در این زمان، او یکی از شرکتکنندگان برنامهٔ بازی کودکانه فان هاس بود که در آن چندین بدلکاری — شامل گرفتن ماهی درون استخر کوچکی با استفاده از دندانهایش — انجام داد.
دیکاپریو نخستین نقش سینمایی خود را در سال ۱۹۹۱ با بازی در نقش فرزندخواندهٔ یک صاحبخانهٔ بیمرام در فیلم ترسناک کمبودجهٔ مخلوقات ۳ گرفت. او بعدها این نقش را «حد وسط خودت، بدون عمق، کودکی معمول با موی بلوند» توصیف کرد. دیکاپریو گفته که ترجیح میدهد مخلوقات ۳ را به یاد نیاورد و آن را «احتمالاً یکی از بدترین فیلمهای تمام ادوار» و گونهای از نقش که تمایل داشت در آینده از آن پرهیز کند در نظر گرفت. بعدها در ۱۹۹۱، او عضو گروه بازیگران تکرارکننده سیتکام مسائل اولیه شد و در آن نقش لوک بروور — پسری بیخانمان که که بهوسیلهٔ خانواده اصلی این مجموعه به فرزندی گرفته میشود — را ایفا کرد. همبازی جوانا کرنز یادآوری میکند دیکاپریو «در قبال سنش باهوش و صمیمانه» بود اما خاطرنشان کرد که او در صحنه فیلمبرداری نیز شیطنت و شوخ بود، و غالباً همبازیهایش را مورد تمسخر قرار میداد. دیکاپریو بهوسیلهٔ تهیهکنندگان برای بازی در این مجموعه انتخاب شد تا مخاطبان زن جوان را جذب کند، اما ورودش باعث بهبود آمار بینندگان نشد و او پیش از پایان پخش مجموعه، آن را ترک کرد. او نامزد جایزه هنرمند جوان در رشتهٔ بهترین بازیگر جوان با نقشآفرینی مشترک در مجموعهٔ تلویزیونی شد. دیکاپریو همچنین در یکی از قسمتهای سال ۱۹۹۱ مجموعهٔ روزان نقش نامشخصی داشت.
در سال ۱۹۹۲، دیکاپریو نقش کوتاهی در قسمت نخست مجموعهٔ سینمایی پیچک سمی داشت، و بهوسیلهٔ رابرت دنیرو از فهرست نهایی ۴۰۰ بازیگر جوان برای همبازیشدن با او در زندگی این پسر برگزیده شد. این فیلم با اقتباس از خاطرات توبیاس وولف، بر رابطهٔ میان نوجوانی سرکش بهنام توبی (دیکاپریو) و مادرش (الن بارکین) و ناپدری بدزبان (دنیرو) متمرکز است. کارگردان مایکل کاتن-جونز گفت دیکاپریو نمیداند چگونه سر صحنه فیلمبرداری رفتار کند. نتیجتاً، کاتن-جونز نوعی شیوهٔ راهبری سختگیرانه به کار گرفت که پس از آن رفتار دیکاپریو رو به بهبودی رفت. بیلگه ابیری از رولینگ استون متوجه شد که پیوند قدرتمند میان بارکین و دیکاپریو باعث ارتقای فیلم شده و نحوهٔ رشد پیچیدهٔ شخصیت دیکاپریو از یک نوجوان شورشی به یک مرد جوان مستقل را ستایش کرد. زندگی این پسر نخستین فیلمی بود که نگاهها را به او جلب کرد.
دیکاپریو نقش برادر معلول شخصیتِ جانی دپ را در کمدی-درام چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار میدهد (۱۹۹۳) بازی کرد. دیکاپریو بهوسیلهٔ کاتن-جونز به کارگردان لاسه هالستروم معرفی شد. هالستروم در ابتدا مردد بود، زیرا عقیده داشت دیکاپریو برای این نقش بیش از حد خوشظاهر بود. هالستروم پس از اینکه دیکاپریو بهعنوان «حواسجمعترین» شرکتکننده در تست بازی مطرح شد، او را برای این نقش برگزید. دیکاپریو بهمنظور اطمینان از صحت نقشآفرینی خود، در مورد کودکان به همینگونه آسیبدیده و طرز رفتارهای آنها به تحقیق و مطالعه پرداخت. این فیلم موفقیتی هنری بود. دیکاپریو در ۱۹ سالگی جایزهٔ هیئت ملی بازبینی را بهدست آورد و نامزد جوایز گلدن گلوب و اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. او هفتمین نامزد جوان اسکار در این رشته شد. جانت ماسلین، منتقد نیویورک تایمز، اجرای دیکاپریو در سرتاسر فیلم را تأثیرگذار عنوان کرد. کارین جیمز، دیگر منتقد نیویورک تایمز، دربارهٔ اجراهایش در زندگی این پسر و چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار میدهد گفت: «او حاجت خام و عاطفی آن پسرها را کاملاً طبیعی و قدرتمند ساخت.»
نخستین نقش سال ۱۹۹۵ دیکاپریو در وسترن سریع و مرده ساختهٔ سم ریمی بود. هنگامی که سونی پیکچرز در خصوص انتخاب دیکاپریو مشکوک شد، همبازیاش شارون استون خودش دستمزد دیکاپریو را پرداخت. این فیلم عملکرد ضعیفی در گیشه داشت و منتقدان آن به آن نظر مثبتی ندادند. دیکاپریو در ادامه نقش جیم کرولِ نوجوان (بازیکن بسکتبال و نویسندهٔ رو به رشد معتاد به مواد مخدر) را در فیلم زندگینامهای خاطرات بسکتبال بازی کرد. او در درام شهوانی کسوف کامل (۱۹۹۵) ایفای نقش کرد که بر تمایل نمایش اجرایی استثنایی متکی بود. این فیلم بیشتر بر استعداد بازیگری دیکاپریو تمرکز میکرد تا جذابیت جسمانی مورد بحث او. این فیلم به کارگردانی آگنیشکا هولاند، روایتی تخیلی از رابطه همجنسگرایانهٔ آرتور رمبو (دیکاپریو) و پل ورلن (دیوید تیولیس) است. دیکاپریو زمانی برای این نقش انتخاب شد که ریور فینیکس پیش از آغاز فیلمبرداری درگذشته بود. اگرچه این فیلم از نظر تجاری شکست خورد، اما در کاتالوگ بایگانی وارنر (که فیلمهای کلاسیک و دارای مخاطب خاص از برادران وارنر را در ویدئوی خانگی منتشر میکند) گنجانده شده است. سان فرانسیسکو کرونیکل دیکاپریو را «وعدهٔ بازیگری عالی نسل خودش» خواند، اما از عدم تطابق بین لهجهٔ بریتانیایی «متمدن» تیولیس و «صدای تو دماغی کالیفرنیای جنوبی» دیکاپریو انتقاد کرد.
دیکاپریو سپس در رومئو + ژولیت (۱۹۹۶) ساختهٔ باز لورمن مقابل کلر دینز به ایفای نقش پرداخت، که مدرنسازی مختصری از تراژدی رمانتیک به همین نام اثر ویلیام شکسپیر بود که دیالوگ اصلی وابسته به آثار شکسپیر در آن حفظ شده است. دیکاپریو ابتدا از اقتباس دیگر رومئو و ژولیت مردد بود، اما به پیشنهاد پدرش، موافقت کرد که کار لورمن را با دقت بیشتری امتحان کند. سپس دیکاپریو و لورمن یک جلسهٔ دو هفتهای را صرف تبادل نظر کردند که منجر به این همکاری شد. رومئو + ژولیت دیکاپریو را بهعنوان بازیگری برجسته در هالیوود معرفی کرد. به گفتهٔ موری پومرنس، محقق سینما، محبوبیت تازه کشفشدهٔ دیکاپریو باعث شد فیلم تنها چند روز پس از اکران به سودآوری برسد. دیوید تامسون از گاردین با مرور آثار اولیهٔ دیکاپریو، او را «یک مکاشفه» در چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار میدهد، «بسیار تأثیرگذار» در زندگی این پسر، «بسیار از جان گذشته» در خاطرات بسکتبال و «یک جرقهٔ حیاتی» در رومئو + ژولیت نامید. رومئو + ژولیت برای دیکاپریو خرس نقرهای برای بهترین بازیگر مرد در جشنواره بینالمللی فیلم برلین ۱۹۹۷ را به ارمغان آورد. او سپس در اتاق ماروین (۱۹۹۶) نقش مرد جوانی را بازی کرد که به آسایشگاه روانی فرستاده میشود؛ این درام خانوادگی دربارهٔ دو خواهر جدا شده با بازی مریل استریپ و دایان کیتن است که در خلال تراژدی دوباره به هم میپیوندند. او نقش هنک، پسر نابسامان شخصیت استریپ را بازی کرد. لیزا شوارتزبام از انترتینمنت ویکلی «دیکاپریوی عمیقاً با استعداد» را بابت ایستادگی در شرایط سخت مقابل بازیگران زن سابقهدار یعنی کیتن و استریپ ستایش کرد.
دیکاپریو پیشنهاد بازی در بوگی نایتز (۱۹۹۷) را نپذیرفت و در تایتانیک (۱۹۹۷) ساختهٔ جیمز کامرون نقشآفرینیآفرینی کرد. او و کیت وینسلت نقش افرادی از طبقات اجتماعی متضاد را بازی کردند که در عرشهٔ آراماس تایتانیک طی نخستین سفر بدفرجام آن عاشق یکدیگر میشوند. دیکاپریو ابتدا در این مورد تردید داشت، اما سرانجام کامرون به او دلگرمی داد تا این نقش را عهدهدار شود. این فیلم که بودجهٔ تولید آن بیش از ۲۰۰ میلیون دلار بود، پرهزینهترین ساختهٔ آن زمان محسوب میشد و فیلمبرداری در روساریتو بیچ که در آنجا ماکت کشتی ساخته شده بود، صورت گرفت. تایتانیک پرفروشترین فیلم آن زمان شد، و در نهایت بیش از ۲٫۱ میلیارد دلار در جهان فروش داشت. نقش جک داوسون، دیکاپریو را به یک اَبَرستاره تبدیل کرد و منجر به عشقورزی شدیدی از سوی دختران نوجوان و زنان جوان شد و به «لئو-مانیا» (Leo-mania) معروف گردید. این فیلم ۱۱ جایزهٔ اسکار—بیش از هر فیلم دیگری— شامل بهترین فیلم برنده شد، اما ناکامی دیکاپریو در کسب نامزدی منجر به اعتراض بیش از ۲۰۰ طرفدار به آکادمی علوم و هنرهای سینما شد. او نامزد دریافت جوایز مطرح دیگری از جمله گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد شد.
دیکاپریو در سال ۲۰۰۰ گفت: «در زمان پدیدهٔ تایتانیک [...] هیچگونه رابطهای با خود نتوانستم برقرار کنم [...] دیگر به آن شهرت دست نخواهم یافت و انتظار مجددش را هم ندارم [...] چیزی نیست که حالا دیگر به دنبالش باشم.» در مقالهٔ سال ۲۰۱۵ رولینگ استون، بیلگه ابیری نقش دیکاپریو را بهترین عنوان کرد و نوشت که او و وینسلت «کش و قوس صمیمانه خودشان را با هیجان بسیار خالصانهای القا میکنند که سخت است شیفتهٔ رابطه عاشقانه محکوم به فنای آنها نشویم.» بهطور مشابه نویسندهای از ونتی فر در سال ۲۰۰۸ آنها را «ماندگارترین ذوج سینمایی هالیوود» از زمان هامفری بوگارت و اینگرید برگمن نامید. آلیسا ویلکینسون در وبگاه واکس که دربارهٔ نخستین فیلم مشاهدهشدهاش در سال ۲۰۱۷ مقاله مینوشت، به «دلبری پسرمانند» دیکاپریو توجه داشت و نقشآفرینی او را «طبیعی و بیریا» توصیف کرد. موفقیت تایتانیک باعث تشدید جایگاه دیکاپریو بهعنوان آیدل نوجوان و بازیگر عاشقانه شد. او در صدد آن بود که از این وجهه فاصله بگیرد. او حجم کار خود را کاهش داد و بهدنبال نقشهایی بود که خودش به آنها علاقه داشته باشد.
بعد از موفقیت بزرگ تایتانیک او حضوری نه چندان دلچسب در فیلم ستاره مشهور وودی آلن داشت. بعد از آن در فیلم ساحل ظاهر شد فیلمی که نه از نظر منتقدان و نه از نظر تماشاگران راضیکننده نبود و با شکست شدید تجاری مواجه شد. در سال ۲۰۰۲ دیکاپریو خود را کمی از دنیای پر زرق و برق هالیوود و عکسهای کلیشهای مجلات دور کرد و تمرکزش را به روی دو اثر موفق اگه میتونی منو بگیر به کارگردانی استیون اسپیلبرگ با بازی تام هنکس و دار و دستههای نیویورکی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی با بازی دانیل دی-لوئیس را در کارنامهاش قرار داد که هر دو فیلم مورد توجه منتقدان قرار گرفتند و نمرات زیادی را دریافت کردند و هر دو نزدیک به هم اکران شدند. او برای ایفای نقش فرانک آبیگنل جونیور در فیلم اگه میتونی منو بگیر نامزد دریافت گلدن گلوب شد. بعد از آن نوبت به اثر قابل توجه هوانورد که بر اساس زندگی واقعی هاوارد هیوز کارگردان و هوانورد معروف آمریکایی ساخته شده بود رسید. دومین کار مشترک اسکورسیزی دومین کاندیدایی جایزه اسکار را به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد برای او به ارمغان آورد و همچنین موفق به دریافت جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد درام شد. همچنان دیکاپریو همکاریش را با اسکورسیزی ادامه داده بهطوریکه او جایگزین رابرت دنیرو در فیلمهای هزاره جدید وی است.
دیکاپریو در سال ۲۰۰۵ مشغول همکاری سومش با اسکورسیزی به نام رفتگان با حضور ستارگان دیگری چون جک نیکلسون، الک بالدوین، مت دیمون و مارک والبرگ شد. در ضمن هنوز دو همکاری دیگر مارتین اسکورسیزی و دیکاپریو باقی مانده است. وی در سال ۲۰۰۶ برای بازی در فیلم الماس خونین جلوی دوربین ادوارد زوئیک رفت. دیکاپریو برای سومین بار برای بازی در فیلم الماس خونین نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد. لئوناردو با موفقیت در سال ۲۰۰۶ به استراحتی کوتاه پرداخت و مشغول ساختن فیلمی دربارهٔ محیط زیست شد و این فیلم را به جشنواره فیلم کن برد. دیکاپریو ۲۰۰۸ را با بازی در فیلم یک مشت دروغ ریدلی اسکات آغاز کرد.
دیکاپریو و کیت وینسلت در درام جادهٔ انقلابی (۲۰۰۸) که بهدست همسر وینسلت، سم مندس، کارگردانی شد، برای بار دوم با یکدیگر کار کردند. از آنجایی که هر دو بازیگر تمایلی به ساخت فیلمهای عاشقانهٔ مشابهٔ تایتانیک نداشتند، این وینسلت بود که پیشنهاد کرد که دیکاپریو و مندس با او بر روی اقتباسی سینمایی از رمان به همین نام چاپ ۱۹۶۱ اثر ریچارد یتس کار کنند. هنگامی که وینسلت فیلمنامهٔ آن به نویسندگی جاستین هایث را مطالعه کرده بود، پی برد که داستان این فیلمنامه شباهت چندانی با فیلم پرفروش تایتانیک در سال ۱۹۹۷ ندارد. دیکاپریو و وینسلت برای بازی در نقش زن و شوهری در طول یک ازدواج در حال فروپاشی در دههٔ ۱۹۵۰، مدتی را در حین آمادهسازی با هم سپری کردند و دیکاپریو در صحنهٔ فیلمبرداری کوچکی که استفاده میکردند احساس تنگناهراسی داشت. او شخصیت خود را «ناقهرمانانه»، «اندکی بزدل» و فردی «مایل به اینکه فقط محصول اطرافیان خود باشد» میدید. پیتر تراورز از جفت شدن دیکاپریو با وینسلت و به تصویر کشیدن چندلایه او از شخصیتی آشفته تحتتأثیر قرار گرفت، در حالی که مارشال سلا از جیکیو آن را «بالغترین و بهیادماندنیترین اجرای دوران زندگیاش» نامید. دیکاپریو برای هفتمین بار نامزد دریافت جایزهٔ گلدن گلوب شد. جادهٔ انقلابی بیش از ۷۵ میلیون دلار در مقابل بودجهٔ ۳۵ میلیون دلاری فروش داشت. او دههٔ ۲۰۰۰ را با تهیهکنندگی تریلر وحشت روانشناختی یتیم (۲۰۰۹) به کارگردانی ژاومه کویت-سرا و با بازی ورا فارمیگا، پیتر سارسگارد و ایزابل فورمن به اتمام رساند. اگرچه بازخورد این فیلم ضد و نقیض بود، اما با موفقیت تجاری همراه بود.
در سال ۲۰۱۰ او در دو فیلم جزیره شاتر و تلقین حضور یافت که هردو پرفروشترین فیلمهای سال شناخته شدند و هر دو فیلم در لیست ۲۵۰ فیلم برتر آیامدیبی حضور دارند. درآمد او در سال ۲۰۱۰ به ۶۰ میلیون دلار تخمین زده شد. این دو فیلم پشت سر هم جزو فیلمهای موفق او و کارگردانهای کار بوده است. دیکاپریو همکاری خود با اسکورسیزی را در فیلم روان شناختی مهیج جزیره شاتر که بر اساس رمانی با همین نام نوشته دنیس لهان بود ادامه داد. جزیره شاتر با بودجهای معادل ۴۱ میلیون دلار آمریکا فروش بی نظیری در گیشهها داشت و بیشترین موفقیت دیکاپریو و اسکورسیزی در گیشهها تا آن زمان نام گرفت. همچنین دیکاپریو در فیلم علمی-تخیلی تلقین ساخته کریستوفر نولان نیز که دربارهٔ رویاهای فردی و وارد کردن رؤیا به ذهن بود، بسیار درخشید. لئو، در نقش دام کاب یک خارجکننده اطلاعات و واردکننده رویاهای خاص به ذهن افراد بود. او اولین بازیگری بود که برای ایفای نقش در این فیلم توسط نولان انتخاب شد. این فیلم بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت و در روز اول اکران ۲۱ میلیون و در آخر همان هفته ۶۲٫۷ میلیون دلار آمریکا فروش داشت. لئوناردو در سال ۲۰۱۱ به استراحت پرداخت و در سال ۲۰۱۲ درفیلم جنگوی آزاد شده ساختهٔ کوئنتین تارانتینو به بازی پرداخت و در سال ۲۰۱۳ در دو فیلم گتسبی بزرگ که بر اساس رمانی به همین نام ساختهٔ باز لورمان و گرگ وال استریت ساختهٔ مارتین اسکورسیزی که براساس کتاب دلال بزرگ جردن بلفورت ساخته شده بود جلوی دوربین رفت و بازی درخشانی را به نمایش گذاشت، او که در این فیلم به عنوان تهیهکننده نیز حضور داشت پنجمین همکاری خود را با اسکورسیزی تجربه کرد. برای لئوناردو بازی در گرگ وال استریت چهارمین نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و همچنین به دلیل آنکه یکی از تهیهکنندگان این فیلم بود پنجمین نامزدی جایزه اسکار برای بهترین فیلم را به ارمغان آورد. همچنین دیکاپریو جایزه سینمایی امتیوی بهترین لحظه را نیز به دست آورد و در سال ۲۰۱۳ تهیهکنندگی دو فیلم رانر رانر و خارج از کوره را بر عهده گرفت. دیکاپریو در سال ۲۰۱۵ با فیلم بازگشته آلخاندرو گونزالز اینیاریتو بار دیگر به عنوان یک بازیگر قدرتمند مورد توجه قرار گرفت و در ابتدا جایزه گلدن گلوب، جایزه انجمن منتقدان فیلم شیکاگو، جایزه بفتا و جایزه ستلایت را از آن خود کرد. او در ادامه برای ششمین بار نامزد جایزه اسکار شد و توانست این بار برای اولین بار جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به دست آورد. پیام تبریک به او در توییتر رکورد بیشترین پیام اختصاصی را شکست و به مرز دو میلیون رسید و همچنین در اکثر نقاط کشورهای مختلف پس از دریافت اسکار وی دست به خوشحالی و شادی زدند. در سال ۲۰۱۶ فعل Leo به معنی «بهدست آوردن چیزی پس از سالها تلاش» به گنجینهٔ دیکشنری آکسفورد اضافه گردید که این فعل برگرفته از نام لئوناردو دیکاپریوست که توانست پس از سالها تلاش در این سال برندهٔ جایزهٔ اسکار شود.
پس از تهیهکنندگی و گویندگی مستند گرمایش جهانی یخ در آتش (۲۰۱۹)، دیکاپریو در پی وقفهای چهارساله به بازیگری بازگشت. او در کمدی-درام روزی روزگاری در هالیوود ساختهٔ کوئنتین تارانتینو، نقش بازیگر تلویزیونی رو به افول بهنام ریک دالتون را ایفا میکند که رابطهاش با بدلکارش، کلیف بوث (برد پیت) را به تصویر میکشد. او و پیت برای کمک به تأمین بودجهٔ فیلم، با کاهش دستمزدشان موافقت کردند و هر کدام ۱۰ میلیون دلار دریافت کردند. دیکاپریو علاقه داشت با پیت کار کند و تارانتینو آن را هیجانانگیزترین زوج پس از رابرت ردفورد و پل نیومن توصیف کرد. دیکاپریو مجذوب ادای دین این فیلم به هالیوود و تمرکز بر دوستی بین شخصیتهای خود و پیت بود. او برای این نقش از تجربیات زندگی واقعی از مبارزات و طرد دوستان بازیگرش در این صنعت استفاده کرد. این فیلم در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۹ به نمایش درآمد که در آن منتقدان نقشآفرینی او و پیت را تحسین کردند. نویسندهای در بیزنس اینسایدر آن را یکی از بهترین اجراهای دوران فعالیت دیکاپریو نامید. ایان سندول از دیجیتال اسپای به طرزِ خاصی شیمی این دو بازیگر را دوست داشت، که به گفته او به اصالت ارتباط شخصیتهایشان کمک میکند. دیکاپریو نامزد دریافت جوایز اسکار، گلدن گلوب و بفتای بهترین بازیگر مرد شد. این فیلم بیش از ۳۷۰ میلیون دلار فروش داشت.
او فعالیتهای وسیعی را برای منابع طبیعی به خصوص در حفظ و نگهداری گوریلها انجام میدهد و نیز تقبل بخشی از کمکهای بیمارستان لس آنجلس که مخصوص کودکان سرطانیاست را به عهده دارد. وی در سپتامبر ۲۰۱۴ به سمت سفیر صلح سازمان ملل متحد و نماینده این سازمان در امور تغییرات جوی برگزیده شد. وی از سال ۱۹۹۸ تاکنون همواره برای حفظ محیط زیست تلاش کردهاست و در بنیادی که با نام او راهاندازی شده، فعالیت میکند. او در اکتبر ۲۰۱۴ برای ایجاد و گسترش مناطق حفاظت شده دریایی و همچنین متوقف کردن صید غیرقانونی در دریاها و ۵ اقیانوس زمین، ۲ میلیون دلار کمک کرد، مجموع کمکهای مالی وی در این زمینه به بیش از ۳ میلیون دلار میرسد. دیکاپریو در ۱۶ ژوئن ۲۰۱۶ در واتیکان با پاپ فرانسیس، رهبر مسیحیان جهان، به صورت خصوصی دیدار کرد. این دو نفر در مورد نگرانیها در زمینه محیط زیست سخن گفتند و لئوناردو دیکاپریو از طرف مؤسسه خیریهاش چکی را به پاپ اهدا کرد. او همچنین کتاب هیرونیموس بوش، نقاش قرن پانزدهم میلادی را به پاپ هدیه داد. در عوض پاپ هم نسخهای جلد چرمی از لوداتو سی، بخشنامهای که در خصوص محیط زیست نوشته، و کتاب پیشینش «لذت تعالیم مسیح» را به لئوناردو دیکاپریو تقدیم کرد.
فعالیتهای وی منتقدانی نیز دارد که او را به دورویی و ریاکاری متهم کردهاند و بیان داشتند که: «دیکاپریو از حفظ محیط زیست و گرمایش زمین سخن میگوید در حالی که خودش در یاتهای عظیم مهمانی میگیرد و با جتهای خصوصیاش مسافرت میکند که مصرف سوخت بالایی داشته و برای محیط زیست مضرند.»
زندگی شخصی دیکاپریو مورد پوشش گسترده رسانهها قرار گرفتهاست. او به ندرت مصاحبه میکند و نسبت به زندگی خصوصی خود کم صحبت میکند، اما موضوع اصلی چندین مقاله بودهاست که جزئیات کامل رابطههایش با زنان ۲۵ ساله یا کمتر را پرداختهاند. دیکاپریو در سال ۱۹۹۹ با ژیزلی بینچنی، مدل برزیلی، آشنا شد و تا سال ۲۰۰۵ با او قرار میگذاشت. او از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ با بار رافائلی، مدل اسرائیلی، رابطه عاشقانه داشت. در این مدت او با شیمون پرز، رئیسجمهور اسرائیل ملاقات کرد و از شهر زادگاه رافائلی، هود هشارون دیدن کرد. در سال ۲۰۰۵، صورت دیکاپریو هنگامی که مدلی به نام آرتا ویلسون در یک مهمانی هالیوود با یک بطری شکسته به سرش ضربه زد، به شدت آسیب دید. ویلسون مجرم شناخته شد و در سال ۲۰۱۰ به دو سال زندان محکوم شد. او از ژوئیه ۲۰۱۳ تا دسامبر ۲۰۱۴ و سپس در سال ۲۰۱۷ با تونی گارن، مدل آلمانی، قرار میگذاشت. دیکاپریو از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۲ با کامیلا مورون، مدل و بازیگر آرژانتینی-آمریکایی در رابطه بودهاست.
دیکاپریو صاحب یک خانه در لس آنجلس و یک آپارتمان در بتری پارک سیتی است. او در سال ۲۰۰۹ جزیرهای به نام بلکادور کی را در قطعهٔ بلیز خریداری کرد—که قرار است در آن یک اقامتگاه زیستمحیطی افتتاح کند. او در سال ۲۰۱۴ محل اقامت اصلی داینا شور در پام اسپرینگز، کالیفرنیا که توسط دونالد وکسلر طراحی شدهاست را خریداری کرد.
موفقترین و تحسینشدهترین آثار دیکاپریو بنا به گفتهٔ پورتال آنلاین باکس آفیس موجو و نظر منتقدان وبگاه راتن تومیتوز، فیلمهای چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار میدهد (۱۹۹۳)، رومئو + ژولیت (۱۹۹۶)، تایتانیک (۱۹۹۷)، اگه میتونی منو بگیر (۲۰۰۲)، دارودستههای نیویورکی (۲۰۰۲)، هوانورد (۲۰۰۴)، رفتگان (۲۰۰۶)، الماس خونین (۲۰۰۶)، جزیره شاتر (۲۰۱۰)، سرآغاز (۲۰۱۰)، جنگوی زنجیرگسسته (۲۰۱۲)، گتسبی بزرگ (۲۰۱۳)، گرگ وال استریت (۲۰۱۳)، بازگشته (۲۰۱۵)، روزی روزگاری در هالیوود (۲۰۱۹) و قاتلان ماه گل (۲۰۲۳) هستند. فروش فیلمهای او تا سال ۲۰۱۹ بیش از ۷٫۲ میلیارد دلار بودهاست.
دیکاپریو از سوی آکادمی علوم و هنرهای سینما برای نقشآفرینی در آثار زیر به رسمیت شناخته شدهاست.
دیکاپریو سه جایزهٔ گلدن گلوب برنده شدهاست: بهترین بازیگر مرد — فیلم درام برای هوانورد و بازگشته و بهترین بازیگر مرد — فیلم موزیکال یا کمدی برای گرگ وال استریت. او همچنین برای بازگشته برندهٔ یک جایزهٔ بفتا و یک جایزهٔ انجمن بازیگران فیلم شدهاست.
This article uses material from the Wikipedia فارسی article لئوناردو دیکاپریو, which is released under the Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 license ("CC BY-SA 3.0"); additional terms may apply (view authors). محتوا تحت CC BY-SA 4.0 در دسترس است مگر خلافش ذکر شده باشد. Images, videos and audio are available under their respective licenses.
®Wikipedia is a registered trademark of the Wiki Foundation, Inc. Wiki فارسی (DUHOCTRUNGQUOC.VN) is an independent company and has no affiliation with Wiki Foundation.