نظریه پسانوگرایی (PM) در انسان شناسی در دهه ۱۹۶۰ همراه با جنبش ادبی پسانوگرا به طور کلی سرچشمه گرفت.
انسانشناسانی که در این زمینه تحقیق کار میکنند به دنبال تجزیه، تفسیر و نوشتن نقدهای فرهنگی هستند.
یکی از موضوعاتی که توسط انسان شناسان PM مورد بحث قرار گرفته است در مورد ذهنیت است. چون قومنگاریها متاثر از منش نویسنده هستند، آیا باید نظرات آنها را علمی دانست؟ کلیفورد گیرتز، که یکی از اعضای بنیانگذار انسانشناسی پسانوگرا به حساب میآید، مدافع این است که «نوشتههای انسانشناختی خود تفسیر هستند، و دومین و سومین تفسیر هستند» در قرن بیست و یکم، برخی از مردم شناسان از نوعی نظریه موضع استفاده میکنند. دیدگاه یک فرد در نوشتن و تفسیر فرهنگی از دیگران با پیشینه و تجربیات خود هدایت میشود.
دیگر اصول مهم انسانشناسی پسانوگرا عبارتند از:
انتقاد غیرانسان شناسان این بوده است که آیا انسان شناسان ممکن است به نمایندگی از دیگران فرهنگی صحبت کنند یا بنویسند. مارجری ولف بیان میکند که «به همان اندازه که انسانشناسان جهان سوم تحقیقات خود را به جهان اول محدود کنند، ضایعه بزرگی است.» در قرن بیست و یکم، این پرسش با اشاره به این که همه توصیفات فرهنگی مربوط به دیگران فرهنگی است، حل شده است. تمام نوشتههای قومنگاری توسط شخصی از یک دیدگاه انجام میشود که درباره دیگرانی که در دیدگاهی متفاوت زندگی میکنند، مینویسد. بنابراین، مفهوم انسان شناسان به عنوان «دلالان فرهنگ» (رجوع کنید به ریچارد کورین) برای توضیح اینکه چرا انسان شناسان هر کشوری در مورد دیگران فرهنگی مینویسند، اتخاذ شدهاست.
This article uses material from the Wikipedia فارسی article مردمشناسی پسانوگرایی, which is released under the Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 license ("CC BY-SA 3.0"); additional terms may apply (view authors). محتوا تحت CC BY-SA 4.0 در دسترس است مگر خلافش ذکر شده باشد. Images, videos and audio are available under their respective licenses.
®Wikipedia is a registered trademark of the Wiki Foundation, Inc. Wiki فارسی (DUHOCTRUNGQUOC.VN) is an independent company and has no affiliation with Wiki Foundation.