فراموشخانه عنوان معادلی است که بهخصوص در دوران قاجار در ایران به فراماسونری داده میشود.
نخستین ایرانی صاحب مقامی که به عضویت فراماسونری وابسته به انگلستان درآمد، میرزا عسگرخان ارومی افشار سفیر فوقالعاده فتحعلیشاه قاجار در دربار ناپلئون بناپارت بود. او در ۲۴ نوامبر ۱۸۰۸ در لژ «Philosophic Scottish Rite» که مادر همه لژهای اسکاتلند در کشور فرانسه بود، پذیرفته شد. دومین فراماسون ایرانی میرزا ابوالحسنخان ایلچی است که ۳۵ سال وزیر خارجه ایران در زمان فتحعلیشاه بود. میرزا ابوالحسنخان در ۱۵ ژوئن ۱۸۱۰ در انگلستان به عضویت فراماسونری درآمد.
میرزا ملکمخان ناظمالدوله، نخستین انجمن نوین سیاسی اجتماعی ایران را در سال ۱۲۳۸ خورشیدی برابر با ۱۸۵۹ میلادی بنیان نهاد و آن را فراموشخانه نامید. ریاست افتخاری انجمن که خود با اجازهٔ ناصرالدینشاه تأسیس شده بود، با شاه بود و اعضای آن از قشرهای متفاوتی بودند؛ مثلاً هم دانشآموختگان دارالفنون از طبقهٔ متوسط شهری بودند و هم کسانی چون شاهزاده جلالالدین میرزا قاجار. مرام این انجمن ریشه در آموختههای ملکم از آموزههای سیاسی-اجتماعی اروپای قرن نوزدهم خصوصاً انقلاب فرانسه داشت: آموزههایی چون لیبرالیسم و اومانیسم. علی رغم تمهیدات ملکم موج مخالفت خیلی سریع برخاست. گرچه تشکیلات و سازماندهی داخلی فراموشخانه برگرفته از آنِ لژهای فراماسونری در اروپا بود، فراموشخانهٔ ملکم هیچ ارتباطی با محافل فراماسونریِ اروپا نمیداشت.
در دوره محمدرضا پهلوی برخلاف دوران رضاشاه با گسترش روابط سیاسی با غرب به خصوص انگلستان لژهای فراماسونری فراوانی در ایران تاسیس شد. این جمع ها بعد از انقلاب اسلامی ایران تعطیل و اعضای آن تحت تعقیب قرار گرفتند و بسیاری از آنان از ایران به مقاصد مختلف مهاجرت کردند.
حجم عظیمی از نوشتههای موجود در مورد فراماسونری موجود است که به چهار هزار کتاب و هزاران مقاله میرسد. بیشترین این نوشتارها در دو وادی افراطی قرار دارند. یا بی قید و شرط از فراماسونری دفاع میکنند یا آنها را فرصت طلب و عامل انواع صدمات به جامعه میدانند. در ایران فراماسونری تشکیلاتی اشراف منش تر و مخفیانه تر داشته است و به همین سبب در ایران فراماسونری در مقایسه با غرب بسیار بیشتر آماج نظریههای تئوری توطئه بوده است.
شماری نوشتارها در نشریات ماسونری آمریکا در مورد فراماسونری در ایران (مانند کارهای Boettjer; Carr; Payne; Richards) وجود دارد.
کتابها و نوشتارهایی در ایران توسط نویسندگان مذهبی، ملی گرایان، رادیکال و بنیاد گرایان منتشر شدهاست. این دسته کتابها روش بیان تلخ ضد ماسونری اسماعیل رائین را دنبال میکنند که ماسونها را به تمام انواع توطئهها علیه ملت ایران متهم میکرد. تم تکراری این کتابها ارتباط ماسونری به نظریه توطئه جهانی انگلیس-صهیونیسم است. هرچند این کتابها اطلاعات اندکی بر کارهای رایین میافزایند.
میرزا ملکمخان ناظمالدوله، نخستین انجمن نوین سیاسی اجتماعی ایران را در سال ۱۲۷۵ یا ۱۲۷۶ قمری بنیان نهاد و آن را فراموشخانه نامید. ریاست افتخاری انجمن که خود با اجازهٔ ناصرالدینشاه تأسیس شده بود، با شاه بود و اعضای آن از قشرهای متفاوتی بودند؛ مثلاً هم دانش آموختگان دارالفنون از طبقهٔ متوسط شهری بودند و هم کسانی چون شاهزاده جلالالدین میرزا. حتی سید صادق طباطبایی از ملایان خوشفکر و پیشرو که بعدها پسرش، سید محمد طباطبایی، از رهبران مشروطه شد به این انجمن پیوست. گرچه تشکیلات و سازماندهی داخلی فراموشخانه مقتبس از آنِ لژهای فراماسونری در اروپا بود، فراموشخانهٔ ملکم ارتباطی رسمی ، یعنی به رسمیت شناخته شده از سوی تشکیلات فراماسونری جهانی نداشته.
مرام این انجمن ریشه در آموختههای ملکم از آموزههای سیاسی-اجتماعی اروپای قرن نوزدهم خصوصاً آنِ انقلاب فرانسه داشت: آموزههایی چون لیبرالیسم و اومانیسم. وانگهی هدف ملکم از تأسیس چنین سازمانی تربیت طبقهای از روشنفکران برای خدمت اجتماعی بود، تا فرایند نوسازی سیاسی را به یاری ایشان پیش ببرد. علی رغم تمهیدات ملکم در برانگیختن مخالفت صاحب نفوذان، از جمله برگزیدن شاه به ریاست افتخاری انجمن، موج مخالفت خیلی سریع برخاست. از جملهٔ مخالفان قشر سنتی و محافظهکار ملایان بود.
این انجمن نخست با اجازه ناصرالدین شاه و به شرط اینکه مخالف مصالح شاه و مملکت نباشد در دوران زمام داری میرزا آقاخان صدراعظم که از مدافعان فراماسونری بود تأسیس شد و در این دوران رونق بسیار داشت. ولی بعد از برکناری میرزا آقاخان ناصرالدین شاه بنابر گزارشهایی که از انجمن داشت ادامه فعالیتهای آن را به مطابق مصالح سلطنت ندانست و دستور تعطیلی آن را صادر کرد و میرزا ملکم خان نیز دستگیر و به عراق تبعید شد.
در آغاز بسیاری از روشنفکران دورهٔ قاجار، سازمان فراماسونری را به عنوان یک سازمان نوگرا، انقلابی و آزادی خواه میشناختند که آرمانی جز مبارزه با استبداد و برپایی مردم سالاری و بیداری ملت ها ندارد. از جمله عوامل مهمی که موجب گرایش و جذب روشنفکران این دوره به سازمانهای فراماسونری، به ویژه، لژ فرانسوی آن میشد، نقش مهم اعضای آن سازمان در انقلاب کبیر فرانسه بود؛ و از آنجا که انقلاب فرانسه سرمشقی ارزنده برای انقلابیون و روشنفکران ایران می بود، ایشان تشکیل فراموشخانه و پیوستن به سازمانهای فراماسونری را وسیلهای برای ایجاد تحول، دگرگونی و انقلاب در ایران میپنداشتند.
از دیگر فراماسونهای مشهور این دوران میتوان به سید جمالالدین اسدآبادی اشاره کرد که با نامهای مختلف در ۱۰ لژ فراماسونری در ایران، مصر و اروپا فعالیت داشته است.
فراماسونری در عصر پهلوی سه مرحله متمایز را پشت سر گذاشت:
گرچه اخیراً خصوصاً در اروپا و آمریکا فراماسونها سعی کردهاند تمایل خود به محرمانگی را فرو بنشاند، هنوز کمبود داده در خصوص سازمانشان وجود دارد. بیشتر منابع به دو اردوگاه تعلق دارند: یا بی هیچ انتقادی مدافع محفلند یا به فرصت طلبی و این متهمشان میکنند که میزبان تهاجم به بشریت و جامعه بودهاند. در ایران، که ماسونری بسیار نخبه گرا و مخفی بوده هدف نظریههای توطئه بیشتری از همتایان غربی اش قرار گرفتهاست؛ و موضوع قدرت و قابلیت اطمینان اطلاعات موجود حیاتی تر است. تحلیل فراماسونری ایران بسی دشوار است.
در دوره محمدرضا پهلوی برخلاف دوران رضاشاه با گسترش روابط سیاسی با غرب به خصوص انگلستان لژهای فراماسونری فراوانی در ایران تاسیس شد و نفوذ فراماسونها در سیاست ایران به شدت گسترش یافت، هرچند هیچ یک از افراد سرشناس خانواده پهلوی دست کم به طور رسمی عضو هیچ لژ فراماسونری نبودند ولی بسیاری از رجال سیاسی، نخست وزیران، وزیران، نمایندگان مجلسین و فعالان سیاسی از فراماسونهای سرشناس بودند.
از چهره های شاخص غیر ایرانی فراماسونری در این دوران میتوان ارنست پرون را نام برد. پرون فرزند خدمتکاری بود که در مدرسه له روزه در زمان تحصیل محمدرضا پهلوی به کار مشغول شد. وی که دارای معلومات بسیار بالایی در ادبیات و فلسفه بود به سرعت مورد توجه ولیعهد ایران قرار گرفت و پس از اتمام تحصیل محمد رضا پهلوی با وی به ایران آمد. هرچند رضاشاه مخالف حضور وی در دربار ایران بود و وی را جاسوس میدانست ولی دوستی او با ولیعهد وی را به دربار ایران راه داد. پرون از بنیانگذاران لژ پهلوی بود که به گفته حسین فردوست با اجازه محمدرضا پهلوی تاسیس شده بود. پرون در طول حضورش در ایران از فراماسونری ایران حمایت زیادی کرد.
از لژهای فراماسونری ایران در دوران محمدرضا پهلوی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
در ایران فراماسونری توسط گروههای چپ گرا، مذهبی بنیادگرا و ملی گرایان لیبرال به عنوان مأمور مخفی انگلیس و صهیونیسم و در نتیجه عامل تمام بدبختی های ایران معرفی میشدند و این باعث تعطیل شدن و تحت تعقیب گرفتن اعضای این انجمنها پس از انقلاب اسلامی شد. مرام اشراف منشی و مخفیانه آنها باعث بروز افسانههایی در مورد دست های پشت پرده فراماسونها و توهم توطئه در مورد آنها شده بود. در دوران پس از انقلاب کتابها و مقالات زیادی چاپ شد و در آنها فراماسونها مسئول همه گونه توطئه علیه ایران و جوامع اسلامی معرفی شدند.
پیروی تام از قوانین سرزمین، یکی از بنیادهای مهمِ فراماسونری می باشد. لذا پس از اعلان شدن قانونی نبودن فراماسونری از سوی حکومت اسلامی ایران، لژ بزرگ ایران فعالیتهای سازمانی خود را به پایان رساند و به زبان فراماسونها، آن طریقت در ایران رسما خاموش گشت.
چند سال پس از انقلاب ۱۳۵۷ تعدادی از فراماسون هایی که از ایران مهاجرت کرده بودند، به دستور جعفر شریف امامی، استاد اعظم دوره روشنی لژ بزرگ ایران در ایران ، که به آمریکا مهاجرت کرده بود، لژ بزرگ ایران (در تبعید) بر پا شد که تا حال فعالیتهای آن سازمان به طور منظم، یعنی شناخته شده از سوی بسیاری از لژهای بزرگ جهان، ادامه و توسعه داده شده است.
استادان اعظم لژ بزرگ ایران (در تبعید)
پس از گشایش یا باز روشن گشتن لژ بزرگ ایران (در تبعید)، فعالیت آن سازمان به رهبری استادان اعظم ، به شرح زیر، به پیش برده شده است.
تاریخ سیاسی معاصر ایران جلال الدین مدنی. جلد اول
This article uses material from the Wikipedia فارسی article فراماسونری در ایران, which is released under the Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 license ("CC BY-SA 3.0"); additional terms may apply (view authors). محتوا تحت CC BY-SA 4.0 در دسترس است مگر خلافش ذکر شده باشد. Images, videos and audio are available under their respective licenses.
®Wikipedia is a registered trademark of the Wiki Foundation, Inc. Wiki فارسی (DUHOCTRUNGQUOC.VN) is an independent company and has no affiliation with Wiki Foundation.