خراسان

خُراسان یا خوَرآسان (به پارسی میانه: ) که خراسان بزرگ، خراسان باستانی یا خراسان تاریخی نیز خوانده می‌شود، منطقه و سرزمینی است گسترده‌تر از استان‌های خراسان ایران معاصر که بر گستره شرقی ایران بزرگ از دوران شاهنشاهی ساسانی به این سوی گفته شده و مشتمل بر چهار ناحیه بزرگ یا ربع نیشابور، مرو، هرات و بلخ است که در جغرافیای سیاسی امروز، در میان کشورهای کنونی ایران، افغانستان و ترکمنستان تقسیم گردیده؛ و در مفهومی گسترده‌تر، ازبکستان و تاجیکستان و بخش‌هایی از قرقیزستان و قزاقستان را که ایالاتی جدا مانند بدخشان، باختر، خوارزم و فرارود بوده‌اند، در شمار سرزمین‌های خراسان بزرگ، شناخته می‌شوند.

ساسانیان سرزمین ایران را چهار بخش کرده بودند که یکی از آن بخش‌ها خراسان به معنای «سرزمین طلوع خورشید» بود.

خراسان (بزرگ)
نقشه (تقریبی) خراسان و چهار ربع اصلی و تاریخی آن که عبارتند از :نیشابور، مرو، هرات و بلخ[۳][۴]
نقشه (تقریبی) خراسان و چهار ربع اصلی و تاریخی آن که عبارتند از :نیشابور، مرو، هرات و بلخ
مختصات:
کشوربخش‌هایی از ایران، ترکمنستان و افغانستان (در منابع مختلف محدوده‌های متفاوتی شامل بخش‌هایی از فرارود هم ذکر شده که می‌تواند مناطقی از تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان و قزاقستان را هم دربربگیرد).
مردم
 • قومیت‌هامردمان ایرانی‌تبار و فارسی زبانان شامل مردمان هزاره، کردهای کرمانج، ترک، تاجیک‌ها، ترکمن‌ها، عرب‌ها، بلوچ‌ها، سیستانی‌ها، زرتشتیان، پشتون‌ها، ترکمن‌ها، ازبک‌ها
 • زبان‌هازبان فارسی با گویش خراسانی، زبان کردی کرمانجی، زبان تاتی، زبان عربی، زبان ترکمنی، زبان ترکی خراسانی و زبان‌های دیگر
خراسان
نام سرزمین‌های خلافت در سال ۷۵۰ میلادی
خراسان
موقعیت خراسان در نقشه ایران در عصر خلفای عباسی برگرفته از کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی
خراسان
نقشه خراسان، خوارزم، ماوراءالنهر و هندوکش و محیط پیرامون آنان در سده‌های هفتم و هشتم میلادی (به عربی)
خراسان
نقشه‌ای از خاور نزدیک در سده دهم میلادی
خراسان در شرق استان جبال نشان داده شده‌است.
خراسان
نقشه‌ای از ایران از امانوئل بوئن که نام سرزمین‌های دوران سلسله صفوی و امپراتوری مغول هند را نشان می‌دهد. (در حدود ۱۵۰۰ تا ۱۷۴۷ میلادی)

خراسان سرزمینی است که در غرب از دَهِستان، گرگان، مازندران، دامغان و بسطام (کومِشدشت کویر و کویر لوت آغاز می‌شود و در شرق تا چین و هند کشیده شده‌است. از جنوب تا شمال کرمان، سیستان، غزنی (زابلستان) و کابلستان و از شمال به آمودریا (جیحون) و در پس آن سُغد و خوارزم می‌رسد. خراسان شامل چهار بخش بوده‌است و هر بخش به نام فرمانروای آنجا مشهور بوده‌است. هر کدام از این چهار بخش را یک «رب» یا «ربع» می‌نامیده‌اند. نواحی شامل این چهار ربع اصلی به شرخ ذیل بوده‌است:

  1. ربع نیشابور یا ابرشهر با مرکزیت شهر نیشابور (دربرگیرندهٔ بیهق، جوین، اسفراین، خبوشان، ارغیان، پشت، رخ، زوزن، خواف، ازغند، جام، باخرز و جاجرم بود. نسا و توس و ابیورد را نیز در شمار توابع این ربع آورده‌اند.
  2. ربع مرو با مرکزیت شهر باستانی مرو (دربرگیرندهٔ خرق، هرمز فرّه، باشا، سنجان، سوسقان، صهبه، کیرنک، سنگ عبادی و دندانقان)
  3. ربع هرات با مرکزیت شهر هرات (دربرگیرندهٔ بادغیس و غور و فراه)
  4. ربع بلخ با مرکزیت شهر بلخ که شامل کهندژ (قندوزسمنگان، بغلان (بغولانگوتخارستان و بدخشان می‌شده‌است. ابر شهر بلخ (به‌شمول شبرغان (شاپورگان)، جوزجان و اندخوی و فاریاب و و بامیان).

نام‌شناخت

خراسان 
نقشه‌ای قدیمی که از خراسان به عنوان خوراستان یاد شده‌است

لغت‌نامه دهخدا، خراسان را واژه‌ای پهلوی دانسته‌است. خوَراسان (xwarāsān) در زبان پهلَوی؛ واژه‌ایست ترکیب‌یافته از دو واژه خوَر (xwar) به معنای خورشید و آسانا (ā-sānā) صفت فاعلی از āsan به معنای برخاستن و آمدن؛ و چنان‌که از متون ایران باستان پیداست این سرزمین، از دوره ساسانی خراسان نامیده شد. خراسان در متون کهن زبان فارسی به معنی خاورزمین یا مشرق (خاور) در روبروی مغرب (باختر) به کار رفته‌است. فخرالدین اسعد گرگانی در داستان ویس و رامین چنین می‌گوید:

زبان پهلوی هر کو شناسدخراسان یعنی آنجا کو «خور آسد»
خراسان را بود معنی خور آیانکجا از وی خور آید سوی ایران

یاقوت حموی جغرافیدان بزرگ عربی-یونانی چنین نوشته‌است:

خُر به فارسی دری، نام خورشید و آسان گویا اصل و جای شیء است

و سپس در گزارشی دلیل نام‌گذاری خراسان به گفتهٔ دغفل النسابه چنین می‌نویسد:

خراسان و هیطل دو پسر عالم بن سام بن نوح، هر یک در شهری که منسوب به آنها شد وارد شدند، هیطل در شهری معروف به هیاطله در بالای رود جیحون و خراسان در شهرهایی که در زیر رود جیحون بود فرود آمدند و هر قطعه‌ای به نام کسی که در آن فرود آمد نامگذاری شد…

حافظ ابرو جغرافیدان سرآمد، تعبیر دیگری به کار برده و خوراسان را «آفتاب مانند» معنی نموده و گفته‌است که:

بعضی گفته‌اند خورآسان، یعنی به آسانی بخور[مشکوک ].

و برخی نیز خراسان را سرزمین نورانی یا طالع نوشته‌اند و آن را واژه‌ای آمیخته‌شده از لفظ «خور» به معنی خورشید و «آسان» به معنی شرق دانسته‌اند.

از بررسی دیدگاه‌های ارائه شده چنین برداشت می‌شود که صورت درست واژه «خراسان»، "خورستان (خور + ستان = سرزمین مطلع خورشید)" بوده‌است که بر اثر دگرگونیِ زمان و شاید از باب برابریِ نگارش به خراسان تبدیل شده‌است. خراسان بمعنای خور+ایستان است یعنی جایی که درآن خورشید ایستاده و بلند می‌شود یعنی شرق ایران زمین.

خراسان یکی از چهار استان ایرانشهر

شهرستان‌های ایرانشهر کتابی است که در سدهٔ هشتم میلادی به پارسیگ (پارسیِ پهلوی) نگاشته شده‌است. این نوشته دانستی‌های مهمی دربارهٔ ایران و تقسیم‌بندی‌های آن به ما می‌دهد.

در بخشی از این نسخ آمده‌است که ایران در دوران خسروی یکم (انوشیروان) به چهار استان بخش شده‌است. در هر استان چند شهرپانی (ساتراپی) وجود داشته‌است. Xwarāsān (یا به نوشتار امروزی اش، خراسان) نیز نام یکی از این استان‌ها بوده‌است که در شمال شرقی بوده‌است. دیگر استان‌ها Xwarwarān (جنوب غربی)، Nēmrōz (جنوب شرقی) و Ādurbādagān (شمال غربی) نام داشتند.

شاهنشاهی ساسانی (ایران‌شهر) در نتیجهٔ اصلاحات اداری قباد یکم و خسرو انوشیروان از ۴ کوست (بخش بزرگ) تشکیل شده بود: خوراسان (شرق یا شمال‌شرق: شامل خراسان، قومس، گرگان، ماوراءالنهر، افغانستان)، خوروران (غرب یا جنوب‌غرب: شامل کرمانشاه، کردستان، لرستان، ایلام، بین‌النهرین، آسیای صغیر)، نیمروز یا پارس (جنوب یا جنوب‌شرق: شامل سیستان، کرمان، پارس، خوزستان، اصفهان، بنادر و جزایر خلیج فارس و دریای عمان، سند، مکران) و آدوربادگان (شمال یا شمال‌غرب: شامل آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، اران، دیلم، رویان، تپورستان، ری). کوست‌ها گاهی نام سرزمین عمدهٔ خود را می‌گرفتند؛ از همین‌روی کوست شمالی «آدوربادگان» نام گرفت و کوست نیمروز هم گاهی «پارس» خوانده می‌شد.

پیرامون مرزهای خراسان

شواهد تاریخی بیانگر آن است که سرزمین خراسان در طول تاریخ، هیچ‌گاه دارای مرز ثابت جغرافیایی نبوده و تحت تأثیر عوامل مختلف، محدوده‌اش همواره کاهش یا گسترش یافته‌است.

خراسان 
نقشه‌ای مربوط به دوران اوج قدرت خلافت عباسیان در حدود ۸۵۰ میلادی که در آن مرزهای (تقریبی) خراسان نیز مشخص است.

به‌طور سنتی سرزمین‌های شرق کویر نمک را خراسان خوانده‌اند لیکن حدود شرقی آن در طول تاریخ دستخوش تغییر بوده‌است. معمولاً گفته می‌شود که خراسان از شرق به ترکستان و هندوستان محدود بوده‌است. خراسان را از شمال محدود به ماوراءالنهر می‌دانند لیکن گاه ماوراءالنهر هم بخشی از خراسان به‌شمار آمده‌است. خراسان در زمان ساسانیان یکی از چهار ناحیهٔ اصلی کشور بود و یک مرزبان داشت.

در مورد حدود و موقعیت خراسان در دورهٔ ساسانیان، کریستن‌سن بر پایه کاوشهای هرتسفلد چنین می‌نویسد:

دروازه‌های کاسپین نزدیک ری، کوه‌های البرز، گوشه جنوب شرقی بحر خزر، دره اترک. خطی که از صحرای تجن گذشته و در زیر قرقی به جیحون می‌رسد موافق مسکوکات سکایی ساسانی که به دست آمده این خط سرحدی از قلل سلسله جبال حصار گذشته و به پامیر می‌رسد و از آنجا به سمت جنوب مایل گشته‌است و به امتداد قطعه‌ای از جیحون که بدخشان را در میان گرفته سیر کرده به قطعه هندوکش می‌رسیده‌است از آن نقطه سرحدی به سمت مغرب برگشته و در امتداد سلسله هندوکش و ملحقات آن به جنوب هرات رسیده و در ناحیه جنوب ترشیز و خاف و قهستان (کوهستان) را قطع کرده، باز به دروازه‌های کاسپین می‌پیوسته‌است.

یاقوت حموی جغرافیدان بزرگ عرب زبان (یونانی‌تبار) در کتاب مراصدالاطلاع بر پایه برخی از پژوهش‌های خویش می‌نویسد:

خراسان سرزمین وسیع است که یک طرف آن از جوین و بیهق به عراق می‌رسد و طرف دیگرش از طغارستان (طخارستان) و غزنه و سجستان (سیستان) به هند منتهی می‌گردد. از شهرهای آن نیشابور و هرات و مرو که قسمتی از بلخ است و طالقان و نسا و ابیورد و سرخس می‌باشد. جیحون و خوارزم را هم بعضی تابع آن شمرده‌اند و گفته شده خراسان دارای چهار کرسی بوده:

کرسی اول: ایرانشهر که عبارت باشد از نیشابور، قهستان و طبین{طبسین؟} و حوادث و پوشنج (از نواحی هرات) و بادغیس (از توابع هرات که در قدیم شهری بزرگ و با صفا بوده‌است) و طوس که به طابران تصریح شده

کرسی دوم: مرو شاه جهان و سرخس و نساء و ابیورد و مرو رود و طالقان و خوارزم

کرسی سوم: طرف غربی رود جیحون و جرجان و خوارزم و طخارستان علیا و اندرانه (شهری نزدیک هندوکش) و ساسان و بغلدن (شهری از نواحی بلخ) و والج (نام شهری در طخارستان)

کرسی چهارم: ماوراءالنهر، بخارا و شاش (چاچ) (که در آنجا کمان‌های خوب می‌ساختند) و سغد (نزدیک سمرقند که آن را به سبب خوشی آب و هوا از بهشت‌های چهارگانه به‌شمار آورده‌اند و بین جیحون و سمرقند).

التون ال. دانیل در کتاب تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان می‌نویسد:

به‌طور کلی می‌توان خراسان خاص را سرزمینی طولانی دانست، گسترده از نزدیک کرانه‌های جنوب شرقی دریای خزر تا بلندیهای حصار مانند پامیر و هندوکش، که در نظریه‌ای دیگر و در مقطعی از تاریخ، مرزهای آن از حلوان یاری تا شرق (آنجا که خور برآید) گسترده بوده‌است.

در واقع خراسان گاهی شامل سرزمین پرنعمت جنوب دریای آرال (خوارزم) و نواحی آن سوی جیحون (ماوراءالنهر) و بسیاری از فلات ایران می‌شده‌است که حدود شرقی آن تا چین می‌رسید ولی عملاً این مرز از بلخ و بخش معروف به طخارستان (باختر باستانی) آن سو تر می‌رفت، و در مغرب به همین گونه حدود خراسان کمتر به مرزهای زاگرس می‌رسید اما گاهی شامل قومس، جرجان، ری و بخشهایی از طبرستان می‌گشت و با آن که ماوراءالنهر غالباً با خراسان یکی گرفته می‌شد ولی عملاً آمودریا همان مرز شمالی خراسان شناخته می‌شد و گاهی عملاً تا این حدود هم نمی‌رسید.

در دورهٔ اسلامی شهرهای بلخ، هرات، مرو و نیشابور چهار شهر اصلی خراسان بودند. از شهرهای مهم دیگر خراسان می‌توان طوس، صددروازه(دامغان)، سرخس، تون، ترشیز(کاشمر)، بادغیس و بیهق (سبزوار امروزی) را نام برد.

خراسان تاریخی (خراسان بزرگ)

خراسان 
حدود سرزمین‌های تاریخی در افغانستانِ کنونی
آبی: بخشی از خراسانِ تاریخی
سبز: بخشی از سیستان/زابلستانِ تاریخی
زرد: کابلستان

از نگاه تاریخی و فرهنگی؛ منظور از خراسان، عموماً خراسان بزرگ است که حوزه‌ای بسیار گسترده‌تر از خراسان ایران معاصر را در بر می‌گیرد. قلمرو تاریخی خراسان؛ شامل استان‌های خراسان ایران کنونی و بخش عمده‌ای از افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و بخش‌هایی از قرقیزستان امروزی بوده‌است.

استان خراسان (کنونی)

خراسان 
استان خراسان ایران پیش از تقسیم

استان خراسان به مرکزیت شهر مشهد، تا سال ۱۳۸۳ با مساحتی معادل ۳۱۳٬۳۳۵ کیلومتر مربع، وسیع‌ترین استان ایران بود که حدود یک پنجم مساحت ایران را تشکیل می‌داد.

این استان از شمال و شمال شرق به جمهوری ترکمنستان، از شرق به کشور افغانستان، از جنوب به استان سیستان و بلوچستان، از غرب به استان سمنان و استان اصفهان، از شمال غرب به استان گلستان، از جنوب غرب به استان کرمان و استان یزد محدود بود.

این استان پس از سال ۱۳۸۳، به سه استان خراسان جنوبی به مرکزیت بیرجند، خراسان رضوی به مرکزیت مشهد و خراسان شمالی به مرکزیت بجنورد تقسیم گردید.

تاریخ

هخامنشیان

در دوران هخامنشیان، ایران به ساتراپی‌ها (ایالات یا استان‌ها) بخش می‌شده و هر ساتراپ نشین (ساتراپی) زیر فرماندهی حاکمی به نام خشترپاون (به زبان پارسی باستان) یا شترپوان (به زبان پهلوی) اداره می‌شده‌است و این نام به یونانی ساتراپ نیز یاد شده‌است که ساتراپی (شهربانی) پرثَوَه، با نام ایالت شانزدهم (شامل پارت‌ها، خوارزمی‌ها، سغدی‌ها و هرَوی‌ها (هراتی‌ها)) با شمال خراسان کهن برابر است و از طرف مغرب در دربند دریای گرگان با ساتراپی ماد همسایه بوده‌است.

مرکز ساتراپی پرثَوَه، شهر توس بوده‌است که ویشتاسب، پدر داریوش؛ ساتراپ آنجا بوده و جایگاهش در این شهر بوده‌است.

به گفته هرودوت:

پارت‌ها و خوارزمیان و سغدی‌ها و آرین‌ها (هروی‌ها) در یک ساتراپی قرار داشته‌اند و در تمام کتیبه‌های میخی در ذکر اسامی ولایات مملکت، پارت جدا نام برده شده و پارسیان در موقع سیاحت و گردش در ممالک خود سعی می‌کردند تا آنجا که شود زودتر از پارت بگذرند؛ زیرا ولایات مزبور به واسطه فقر و بی‌چیزی قادر نبودند آذوقه موکب پرجمعیت شاهان را فراهم سازد.

اشکانیان

پس از مرگ اسکندر، دیودوتوس، حاکم یونانی بلخ راه استقلال در پیش گرفت و پارت و گرگان استقلال یافتند. پس از سقوط دولت سلوکی و قدرت گرفتن اشکانیان، پارت‌ها در سرزمین کوهستانی کهن جنوب شرقی دریای خزر ساکن شدند. این منطقه محدود می‌شد از شمال به دشت استرآباد و صحرای ترکستان و از جنوب به کویر نمک و از جنوب از سلسله‌های البرز به طرف مشرق تا هرات ادامه داشت.

مرکز خراسان باستان یا ایالت پارت در آغاز شهر نیسایه (نسا) بوده‌است که یونانیان آن را نیسا می‌خواندند.

ساسانیان

لتون. ل. نیل دربارهٔ تشکیلات سیاسی ساسانیان و وضعیت خراسان در دوره ساسانی می‌نویسد:

ساسانیان خراسان را یکی از چهار استان کشور می‌دانستند و آن را سرزمین شرق می‌گفتند و این استان به چهار بخش تقسیم می‌شد. بنا به روایت این بخشها عبارت بودند از مرو، نیشابور، هرات و بلخ

دوران اسلامی

خراسان 
شمعدانی، قرن ۱۱–۱۲ میلادی، یافت شده در خراسان، ایران

خراسان در دوران اسلامی به چهار بخشِ نیشابور، مرو، هرات و بلخ تقسیم شده بود. در سال ۳۱ هجری قمری، اعراب روانه خراسان شدند و تخارستان را تصرف نمودند و در همین زمان ساکنین خراسان به دین اسلام گرویدند.

در دوره خلفا استان خراسان از مهمترینِ استانهای ایران به‌شمار می‌رفت و شامل همه شمال شرقی ایران تا مرز چین بود.

یزید بن مهلب از سال ۸۲ الی ۸۵ هجری از طرف حجاج بن یوسف والی خراسان بود. پس ازو قتیبه بن مسلم والی خراسان گردید.

خراسان نزدیکِ به مدت ۲۰۰ سال زیر نظر حکومت‌های عرب بنی امیه و عباسیان اداره می‌شد تا اینکه در سال ۲۰۵ هجری قمری به دست سلسله طاهریان استقلال یافت.

در سال ۲۸۳ هجری قمری جزو متصرفات دولت صفاریان شد.

۴ سال بعد، (سال ۲۸۷ هجری قمری) امیراسماعیل سامانی بر عمرو لیث غلبه کرد و خراسان جزو قلمرو سامانیان گردید.

سلطان محمود غزنوی در سال ۳۸۴ هجری قمری خراسان را به تصرف خود درآورد و ۴۵ سال بر این سرزمین حکومت کرد.

در سال ۴۲۹ هجری قمری، طغرل اول، نیشابور را تصرف کرد و آنجا را مرکز حکومت خود قرار داد. خراسان تا سال ۵۵۲ هجری قمری در گسترهٔ سلجوقیان قرار داشت و پس از مرگ سلطان سنجر سلجوقی، این سرزمین به دست خوارزمشاهیان افتاد.

با حمله مغولها در سدهٔ هفتم هجری قمری، بسیاری از شهرها و آبادی‌های خراسان ویران شدند.

این سرزمین در سال ۸۷۳ هجری قمری خراسان به تصرف پادشاهان گورکانی درآمد و ۴۰ سال پس از آن (سال ۹۱۳ هجری قمری) ازبکها به رهبری شیبک خان، خراسان را مورد تهاجم قرار دادند. شاه اسماعیل صفوی به دفاع از این سرزمین پرداخت و سرانجام از ازبک‌ها شکست خورد. پس از آن خراسان دوباره مورد هجوم و تاخت و تاز ازبک‌ها قرار گرفت که سرانجام شاه عباس صفوی توانست آنان را تا فرارود عقب براند. در زمان اواخر حکومت صفویه خراسان مورد حمله محمود افغان و اشرف افغان قرار گرفت ولی نادر قلی یکی از افسران دلاور شاه تهماسب دوم که خود متولد خراسان بود وارد جنگ با اشرف و او را که تا پایتخت حکومت یعنی اصفهان پیش رفته بود شکست داد.

خراسان 
معدن فیروزه در خراسان، ۱۹۰۹ میلادی

پس از مرگ نادر شاه افشار به سال ۱۱۶۰ هجری قمری، بخش‌های شرقی این سرزمین (هرات و بلخ) به تصرف احمد شاه درانی درآمد و در دوران قاجاریه با دخالت انگلستان و حمایت ان از احمد شاه درانی با بستن عهدنامه پاریس در سال ۱۲۷۳ هجری قمری، ایران متعهد شد که در امور افغانستان دخالت نداشته باشد و از کلیه دعاوی خود نسبت به هرات صرف نظر کند و قسمت شرقی خراسان به افغانستان که تحت نفوذ انگلستان بود، واگذار گردید.

بخش شمالی خراسان (مرو، سمرقند، بخارا و خوارزم) نیز در دوران قاجاریه مورد تهاجم روسها و ترکمنها قرار گرفته و در سال ۱۲۹۹ هجری قمری، به وسیلهٔ عهدنامه آخال میان ایران و روسیه، که رود اترک را مرز ایران قرار می‌داد، از بدنه فلات ایران جدا گردید.

خراسان در آثار پیشینیان

خوشا جای ابر و بوم خراساندرو باش و جهان را می خور آسان
زبان پهلوی هر کاو شناسدخراسان آن بود کز وی خور آسد
خور آسد پهلوی باشد خورآیدعراق و پارس را خور زو بر آید
خور آسان را بود معنی خور آیانکجا از وی خور آید سوی ایران
چو خوش نامست و چه خوش آب و خاک استزمین وآب وخاکش هر سه پاک است
مرا مکان به خراسان زمین به یمگان استکسی چرا طلبد در سفر خراسان را
هرجا که رفت زورق حافظ به بحر شعرجامی سفینه تو به دنباله می‌رود
نظم تو می‌رود ز خراسان به شاه فارسگر شعر او ز فارس به بنگاله می‌رود

هندوستانی غیر هندوستانی را خراسانی گوید. چنانچه عرب، غیر عرب را عجم گوید، و در میان خراسان و هندوستان دو بندر است یکی کابل و دیگر قندهار…

همه خارجیان را در هندوستان خراسانی می‌خواندند.

نام خراسان در اشعار ادبای پارسی‌گو

شمارش واژه‌های مهم هویت زبانی و فرهنگی در ادبیات شاعران ایران‌زمین این فهرست قابل گسترش می‌باشد.

منابع
نام شاعر قرن میلادی ایران توران پارسی فارسی معرب دری خراسان پهلوی یا پارسی میانه
رودکی ۹ام و ۱۰ام ۱ ۶
فرخی سیستانی ۹ام ۱۰ام ۱۶ ۱ ۱۵ ۱۰ ۱
ابوسعید ابوالخیر ۱۰ام ۱ ۲
فردوسی ۱۰ام و ۱۱ام ۸۰۰ + ۱۵۰ + ۱۰۰+ ۲ ۲۵ ۲۹
اسدی طوسی ۱۱ام ۵۱ ۵ ۱ ۱ لغت فُرس
مسعود سعد سلمان ۱۱ام ۲۳ ۲ ۱۹ نظم و نثر دری ۱۳
منوچهری دامغانی ۱۱ام ۵ ۳ ۴
فخرالدین اسعد گرگانی ۱۱ام 15 10 12 Parsa’i 2 ۱ ۲۸ ۳
ناصرخسرو ۱۱ ام ۱ ۱ ۱۹ ۲ ۷۹ ۲
سنایی ۱۱ام و ۱۲ام ۱۱ ۱ ۱۴ ۱۳
مهستی گنجوی ۱۱ام و ۱۲ام ۱ ۱
انوری ۱۲ام ۱۳ ۳ ۲ ۱ ۲۰
خاقانی ۱۲ام ۲ ۱ ۴ ۱ ۱+ ۱دری نظم ۴۰ ۱۸۰
نظامی گنجوی ۱۲ ام ۳۷ ۲ ۱۲ ۲+ ۱ نظم و نثر دری ۲۵ ۶
امیرخسرو دهلوی ۱۳ ام ۱۴ام ۲ ۷ ۶ ۱۳
سعدی ۱۳ام ۱ ۱ ۶+ ۷
مولوی ۱۳ ام ۱۴ام ۱ ۱ ۲۹ ۶
حافظ ۱۴ام ۶ ۹ ۱+ ۱ نظم دری
عبید زاکانی ۱۴ام ۱ ۱ ۴ ۱
محتشم کاشانی ۱۶ام ۱۲ ۹ ۳ ۴
صائب تبریزی ۱۷ام ۱۰ ۷ ۳ ۵
اقبال لاهوری ۱۹ام-درگذشته ۱۹۳۸ ۱۹ ۴ ۳ ۱ طرز دری۱
پروین اعتصامی ۱۹ام/درگذشته ۱۹۴۱ ۲ پارسا و پارسایی

فردوسی

خراسان 
اهالی تربت جام خراسان

فردوسی، سرایندهٔ شاهنامه در ۳۲۹ هجری قمری دهکدهٔ پاژ، توس، خراسان به دنیا آمده و اصلیت او از خراسان می‌باشد، و از بزرگ‌ترین شاعران ایران است.

افراد مشهور خراسان بزرگ

خراسان 
آرامگاه عطار نیشابوری

صوفیان و عارفان خراسان بزرگ

خراسان 
مولوی

صوفیان و عارفانی که در عصر حاضر بیشتر شناخته شده‌اند

صوفیان و عارفانی که در دورهٔ کنونی کمتر شناخته شده‌اند

از آنجا که مرکز تصوف ایران در خراسان به ویژه نواحی شمال و نیشابور بوده‌است و نام بسیاری از پیشگامان این مکتب انسانیت بجز بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر و عطار نیشابوری از یادها رفته، در مجموعه شش جلدی «پیران خراسان» تألیف جواد نوربخش شرح حال پیران پیشکسوتان طریقت صوفیه آورده شده‌است.

در بزرگداشت وی:

عطار در مصیبت نامه گوید:

ور کمال و صفو نوری بایدتاز زر تاریک دوری بایدت

روزبهان بقلی گوید: مسند عارفان و شمشیر شطّاحان و رئیس واجدان و پیشرو مخلصان در زمان خویش ابوالحسین نوری، او را بود زبان حقایق، در همه علوم کامل، و در کرامات و آیات بحر فهم،

جنید گفت: تا نوری برفت هیچ‌کس از حقیقت صدق سخن نگفت، که صدیق زمانه بود،

سخنانی از ابوالحسین نوری:

«تصوّف رسوم و علوم نیست ولیکن اخلاق است». «تصوف آزادی است و جوانمردی و ترک تکلّف و سخاوت.» «هرکه چیزها را به خداوند تعالی داند و از آن وی شناسد اندر همه چیزها، رجوعش به وی باشد نه به چیزها.» «نعت درویش آن است که چون بیابد بیارامد و چون بیابد بدهد.»

  • ابوعلی سندی - اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری، اهل سند یا سُد از دهات اطراف بسطام، و از استادان بایزید بسطامی برشمرده می‌شود.

سخنانی در بزرگداشت وی: بایزید بسطامی گوید: «من از ابوعلی علم فنای در توحید آموختم.» و بازگوید «در صحبت ابوعلی سندی بودم، من به او آنچه را که از واجبات بود تلقین می‌کردم و او مرا علم توحید و حقایق می‌آموخت.»

برخی سخنان ابوعلی سندی: «علم کامل نشود، جز به تهذیت حال و حال مهذب نگردد مگر به یاری پیر و پیروی وی». «دل بد مدار و زبان طعن از دیگران کوتاه کن و خود را مستای و هنر مفروش تا روزگارت به راحت و آسایش بگذرد.»

  • ابوتراب نخشبی - عسکر بن محمد بن حصین نخشبی در بغداد می‌زیست. نخشب شهری میان بخارا و بلخ بوده. پیر هرات وی را از اقران ذوالنون شمرده‌است و جامی در نفحات الانس او را از اقران ابوحاتم عطار بصری نام برده‌است. در طبقات الشافعیه آمده که وی مصاحب حاتم اصم بود تا بمرد.

بزرگداشت:

عطار گوید: آن مبارز صف بلا، آن مرد میدان وفا، آن عارف صدق و صفا، آن فرد ایوان تقوی، آن محقّق حق و نبی، قطب وقت ابوتراب نخشبی - رحمة الله علیه - از عیّارپیشگان طریقت بود و از مجرّدان راه بلا، و از سیّاحان بادیه فقر بود، و از سیّدان این طایفه، در مجاهده و تقوی قدمی راسخ داشت، و در اشارات و کلمات نَفَسی عالی.

ابن جلا گوید: سیصد پیر را خدمت کردم، در میان ایشان بزرگتر از چهار تن نبود: ذوالنون مصری، ابوتراب نخشبی، ابوعبید بسری، ابوالعباس عطاء، اول آن‌ها ابوتراب نخشبی بود.

  • محمد بن علی ترمذی

ابوعبدالله محمد بن علی حکیم ترمذی. ترمذ نام شهری است مشهور به خراسان از بلاد ماوراءالنهر بر لب جیحون. وی از عرفاً و پیران سده سوم خراسان بود و پیرو مذهب حنفی. ترمذیان به او اقتدا کنند مذهب او بر علم بود که عالم ربّانی بود و مقلد کس نبود که صاحب کشف و اسرار بود. او را حکیم الاولیاء می‌خواندند. تاریخ وفات وی ۲۵۵ هجری و ۲۸۵ هجری ذکر شده که به نظر می‌رسد ۲۵۵ صحیح تر باشد.

آثار منسوب به ترمذی: الفروق، المحاجة و المجادله، المناظرة و المغالبة، الانتصار و الانتقام، و هلم جرا من امور متقاربة المعنی، غرس الموحدین، عودالامور، المناهی، شرح الصلوة.

بزرگداشت: ابن عربی دربارهٔ اقطاب مقام ملک المک گوید: از اقطاب این مقام که پیش از ما بوده‌اند محمد بن علی ترمذی حکیم است و از شیوخ ما ابومدین؛ و این مقام، مقام امام است. عطار نیشابوری گوید: آن سلیم سنت، آن عظیم ملت، آن مجتهد اولیاء، آن منفرد اصفیا، آن محترم حرم ایزدی، شیخ وقت محمد بن علی ترمذی - رحمة الله علیه - از محتشمان شیوخ بود و از محترمان اهل ولایت … او را ریاضات و کرامات بسیار بود. در فنون علم کامل و در شریعت و طریقت مجتهد بود.

ترمذی بر برخی از آیات قرآن تفاسیری بیان داشته که برخی از آن‌ها در تفسیر سلمی (حقایق التفسیر)، کشف الاسرار میبدی و شرح تعرف جلد یک نقل شده‌است.

سخنانی از ترمذی: «از شرایط اهل خدمت فروتنی و فرمانبردار بودن است.» «رستگاری آن سرای به زیادی اعمال نیست. همانا رستگاری آن دنیا به اخلاص اعمال و نیکویی کردن است.» «جوانمردی آن بود که راهگذری و مقیم پیش تو یکسان بود.» «هرکس از چیزی ترسد از او گریزد و هرکه از خدای ترسد در او گریزد،» «نفس خود را مواظب باش! اگر بازداری مردم را از شرّش، بیشتر حق آن را ادا کرده‌ای.»

  • ابوعثمان حیری (درگذشت: ۲۹۸ ه‍.ق)
  • ابوعلی دقاق (درگذشت: ۴۰۵ یا ۴۱۲ ه‍.ق)
  • ابوعلی ثقفی (درگذشت: ۳۲۹ ه‍.ق)
  • ابوعبدالله تروغبدی (درگذشت: ۳۵۰ ه‍.ق)
  • ابوعمرو زجاجی (درگذشت: ۳۴۸ ه‍.ق)
  • عبدالله رازی (درگذشت: ۳۵۳ ه‍.ق) با عبدالله رازی شاعر و نویسنده (درگذشت: ۱۳۳۴ شمسی) اشتباه نشود

نگاره‌ها

جستارهای وابسته

پی‌نوشت‌ها

منابع

پیوند به بیرون

Tags:

خراسان نام‌شناختخراسان یکی از چهار استان ایرانشهرخراسان پیرامون مرزهای خراسان تاریخخراسان در آثار پیشینیانخراسان نام در اشعار ادبای پارسی‌گوخراسان فردوسیخراسان افراد مشهور بزرگخراسان صوفیان و عارفان بزرگخراسان نگاره‌هاخراسان جستارهای وابستهخراسان پی‌نوشت‌هاخراسان منابعخراسان پیوند به بیرونخراسانازبکستاناستان خراسانافغانستانایرانایران بزرگباختر (بلخ)بدخشانتاجیکستانترکمنستانخوارزمخورشیدربع بلخربع مروربع نیشابورربع هراتزبان فارسی میانهسرزمین ایرانشاهنشاهی ساسانیقرقیزستانقزاقستانماوراءالنهرمنطقه

🔥 Trending searches on Wiki فارسی:

صنعت سکسجی. رابرت اوپنهایمرزنبور کارگر (فیلم)کنگر (گیاه)فتاح (موشک)فلسطینسامانه موشکی باور ۳۷۳پیتزا داودنظام جمهوری اسلامی ایرانحمید واحدیعسل بدیعیراهنمای آمیزش جنسیاعیاد یهودینظام‌الملکآذرخش (جنگنده)مشت کردنندا قاسمیپپ گواردیولامافیا (بازی گروهی)ختسفهرست پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای ایرانیوآف گالانتجنگنده بمب‌افکناحسان علیخانیژوزه مورینیوفیلم پورنوپهپادجنگ نیابتی ایران و اسرائیلآلپرازولامبرداشتن آلت مردیفهرست هواگردهای نیروی هوایی ایراندی سیکلومینتبریزباشگاه فوتبال بایر ۰۴ لورکوزنباشگاه فوتبال پورتوزگیل تناسلیسیدنی سوئینیزنافیشال (کنش جنسی)سجیل (موشک بالستیک)پنجاه طیف خاکستری (فیلم)مست عشق (فیلم)فوتبالنعوظمحمود بصیریباشگاه فوتبال تراکتوراسباب‌بازی جنسیکاظم صدیقیملکشاه یکممحمود احمدی‌نژادناچو (بازیکن فوتبال)سکسیپرویز خانفرانسهگلبیت رهبریپژمان جمشیدیدرکونیانفجار بیدگنهبیضهموشکبدری سادات خامنه‌ایجنرال داینامیکس اف-۱۶ فایتینگ فالکنفهرست تجهیزات نظامی ساخت ایرانمسجدالاقصیبیت‌کوینخونریزی پس از آمیزش جنسیشهاب ۳کریستیانو رونالدومیگ ۲۹پهپادها در نیروهای نظامی ایرانچینایدزفلوکستینماینکرفتسلطه‌پذیر مذکر🡆 More