خَدِیجَة بِنْت خُوَیْلِد (حدود ۵۵۵ - نوامبر ۶۱۹ میلادی) نخستین همسر محمد پیامبر اسلام، مادر فاطمه زهرا و اولین فرد و اولین زن ایمان آورنده به اسلام است.
خدیجه در سال ۶۸ قبل از هجرت در مکه متولد شد. از القاب او در زمان جاهلیت «الطاهره» و «سیده قریش» بود. از نامداران قبیله قریش در مکه و تاجری موفق بود.
مادر مؤمنان خَدِیجَة بِنْت خُوَیْلِد | |
---|---|
زادهٔ | ج ۵۵۵ یا ۵۶۷ مکه، حجاز، عربستان (عربستان کنونی) |
درگذشت | ۱۰ رمضان ج. ۶۱۹ (۶۳–۶۴ ساله) مکه، حجاز |
آرامگاه | جنت المعلا، مکه |
محل زندگی | مکه و مدینه |
دیگر نامها | خدیجه کبری-امیرات-قریش-الطاهره |
نژاد | عرب |
شناختهشده برای | همسر اول محمد |
عنوان | خدیجه کبری، امالمؤمنین |
دوره | صدر اسلام |
همسر(ها) | أبی هالة هند بن النباش بن زرارة التمیمی عتیق بن عائد مخزومی محمد بن عبدالله |
فرزندان | پسران :قاسم بن محمد عبدالله بن محمد دختران :زینب بنت محمد رقیه بنت محمد ام کلثوم بنت محمد فاطمه بنت محمد |
والدین |
|
خویشاوندان | هاله بنت خویلد (خواهر) ورقة بن نوفل (پسر عمو) زبیر بن عوام (برادر زاده) نوهها: علی بن ابیعاصامامه بنت ابیعاص عبدالله بن عثمان لیله بنت عثمان حسن بن علی حسین بن علی زینب بنت علی ام کلثوم بنت علی |
خانواده | بنی اسد (با ولادت) اهل بیت (با ازدواج) |
طبق عقاید شیعه و برخی دیگر از مسلمانان و تاریخنویسان اسلامی، خدیجه اولین و عزیزترین زن محمد بود.
همه مسلمانان از خدیجه به عنوان "مادر مؤمنان (ام المومنین)" یاد میکنند. در اسلام، خدیجه را بانویی سرشناس و مهم میدانند. همچنین او به همراه آسیه، مریم و دخترش فاطمه چهار بانوی بهشتی هستند.
وی به مدت ۲۵ سال همسر محمد بود.
نام کامل وی: خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه؛ و نام مادرش: فاطمه بنت زایدة بن الأصم بن الهرم بن رواحة بن حجر بن عبد بن معیص بن عامر بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک.
مادر خدیجه، فاطمه بنت زایده، که در سال ۵۷۵ درگذشت.از قبیله عامر بن لعیه از قریش و دختر عموی سوم مادر محمد بود.پدر خدیجه، خویلد بن اسد، تاجر و بزرگ قبیله بود. بر اساس برخی از نقلها، وی در سال ۱۳۹۰ درگذشت (در سال ۵۸۵ در جنگ فجار)، اما به گفته برخی، زمانی که خدیجه در سال ۵۹۵ با محمد ازدواج کرد، او هنوز زنده بود.
خدیجه تاجر بسیار موفقی بود. میگویند وقتی مسافران کاروان تجاری قریش برای شروع سفر تابستانی خود به شام یا سفر زمستانی به یمن گرد هم میآمدند، کاروان خدیجه با مجموع کاروانهای دیگر تاجران قریش برابر بود.به خدیجه القاب بسیاری نسبت داده شدهاست، از جمله «پرهیزکار (تقیة؟ یا عفیفة؟)»، «شاهزاده قریش (أمیرة قریش)»، و «خدیجه بزرگ (خدیجه کبری)». او به فقرا غذا میداد و لباس میپوشانید، به اقوام خود کمک مالی میکرد و برای افراد سهمیه ازدواج فراهم میکرد. همچنین خدیجه به بتها ایمان نداشت و آنها را نمیپرستید که برای فرهنگ عرب جاهلی امری غیرمعمول بود
خدیجه با کاروانهای تجاری خود سفر نمیکرد. در عوض، او دیگران را استخدام میکرد تا از طرف او و در ازای پورسانت تجارت کنند. در سال ۵۹۵ خدیجه برای معامله در شام به یک همکار نیاز داشت. او محمد بن عبدالله را که در آن زمان ۲۵ ساله بود، برای تجارت در شام استخدام کرد و دوبرابر کارمزد معمول به او پول پرداخت کرد. با مشورت با ابوطالب بن مطلب، عموی محمد، محمد به همراه یکی از خادمان خدیجه عازم شام شد. این تجربه کاروانی القاب الصادق ("راستگو") و الامین ("امین" یا "صادق") را برای محمد به ارمغان آورد.
خدیجه یکی از خدمتکاران خود به نام میسره را برای کمک به محمد فرستاد. پس از بازگشت، میسره از روش شرافتمندانهای که محمد در آن تجارت در پیش گرفته بود، تعریف کرد و مژده سودی دو برابر همیشه را به خدیجه داد.
ابن شهرآشوب از سید مرتضی در الشافی و شیخ طوسی در تلخیص الشافی[1] نقل کرده که خدیجه هنگام ازدواج با محمد باکره بود. با توجه به وضعیت فرهنگی و فکری حجاز و موقعیت و منزلت والایی که خدیجه کبری بین سایرین از آن برخوردار بود، بعید است که با مردانی از بنیتمیم یا بنیمخزوم (دو قبیله پست) ازدواج کرده باشد. برخی معتقدند دو فرزند منسوب به خدیجه فرزندان هاله خواهر خدیجه بودند. که پس از مرگ شوهر هاله، خدیجه سرپرستی هاله و (پس از مرگ خود هاله) فرزندان هاله را بر عهده گرفت.
خدیجه سه بار ازدواج کرد و از تمام ازدواجهایش صاحب فرزند شد. در حالی که ترتیب ازدواج او مورد بحث است، عموماً اعتقاد بر این است که او ابتدا با عتیق بن عائض بن عبدالله مخزومی ازدواج کرد و پس از آن با مالک بن نبش بن زرگری بن تمیمی ازدواج کرد. خدیجه برای عتیق دختری به نام هنده به دنیا آورد. این ازدواج خدیجه را بیوه کرد. او از مالک دو دختر داشت که آنها را هاله و هند نامیدهاند.مالک نیز خدیجه را بیوه کرد و پیش از موفقیت در تجارتش مرد. خدیجه، متعاقباً از محمد خواستگاری کرد.
[۱]این کتاب از قدیمیترین و مهمترین کتب کلامی شیعه محسوب میشود. این کتاب خلاصهای است از کتاب الشافی سید مرتضی، که در آن به اقوال علماء اهل تسنن در امر خلافت (که در کتاب «المغنی» قاضی عبدالجبار معتزلی آمده) متعرض میشود و آنها را به تفصیل نقد میکند.
خدیجه به دوستی به نام نفیسه سپرد تا به محمد نزدیک شود و از او بپرسد که آیا به ازدواج فکر میکند؟هنگامی که محمد به دلیل نداشتن پول برای تأمین معاش زن مردد شد، نفیسه از او پرسید که آیا به فکر ازدواج با زنی است که امکانات لازم برای تأمین زندگی خود را داشته باشد؟ محمد با خدیجه موافقت کرد و پس از این ملاقات با عموهای خود مشورت کردند. عموها با این ازدواج موافقت کردند و عموهای محمد او را همراهی کردند تا به خدیجه پیشنهاد رسمی بدهند. اینکه آیا حمزه بن عبدالمطلب، ابوطالب یا هر دو بودند که در این امر محمد را همراهی کردند، اختلاف است. عموی خدیجه این خواستگاری را پذیرفت و ازدواج صورت گرفت. در زمان ازدواج محمد، حدود ۲۳ تا ۲۵ ساله بود.خدیجه در آن زمان طبق برخی منابع ۴۰ ساله بودهاست. با این حال، منابع دیگر ادعا میکنند که او در طول ازدواج تقریباً ۲۸ یا ۳۰ ساله بودهاست.
خدیجه زنی بازرگان و دارا بود که به اِمرأةالقریش (یعنی شاهزاده خانم قریش) شهرت داشت. خدیجه پیش از محمد، دو بار ازدواج کرده بود (ابی هاله هند بن زراره تمیمی و عتیق بن عائد مخزومی). اما تعدادی از محققان شیعه از جمله جعفر مرتضی عاملی بر این عقیدهاند که خدیجه پیشتر با کسی ازدواج نکرده بود و اولین و تنها ازدواج او، ازدواج با محمد بود.
خدیجه بیشتر در خرید و فروش ابریشم بود.
داستان ازدواج او با محمد چنین است که محمد ابتدا در کاروانهای تجاری او کار میکرد و او از امانتداری و کاردانی او خوشش آمده بود و گفته میشود این خدیجه بودهاست که از محمد خواستگاری کردهاست.
و در برخی روایات آمدهاست که مراسم خواستگاری با حضور عموی محمد، ابوطالب و ورقة بن نوفل پسر عموی خدیجه، که مردی دانشمند و گریزان از پرستش بتها بود، انجام شد. پس از خواندن خطبه عقد توسط ابوطالب، محمد از جای برخاست و آماده رفتن شد. در این هنگام خدیجه به او گفت: «إلی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک»؛ به سوی خانهٔ خود بیایید که خانهٔ من خانهٔ شما و خودم خدمتکار شمایم. به گفتهٔ محمد هیچکدام از زنان او به اندازهٔ خدیجه نزد او گرامی نبودهاند. او تا زمان حیات خدیجه با زن دیگری ازدواج نکرد.
محمد در ۲۵ سالگی با خدیجه ازدواج کرد. گفته میشود که خدیجه در آن موقع ۴۰ سال داشت ولی با توجه به حمل فاطمه و تاریخ تولد او که در سال پنجم بعثت میباشد خدیجه میبایست در شصت سالگی وضع حمل کرده باشد و اینکار در این سن بعید بنظر میرسد، ازین رو اقوال دیگر همچون ۲۵ یا ۲۸ سال، که در برخی کتابها ذکر شده، معقولتر است. با استناد به منابعی همچون بیهقی (از علمای بزرگ اهل سنت)، ابن عماد حنبلی، حاکم نیشابوری، ابن اسحاق، بلاذری و تعداد زیادی از علما و مورخان، سن خدیجه به هنگام ازدواج را حدود ۲۵ تا ۲۸ سال دانستهاند.
خدیجه پس از ازدواج با محمد تمام ثروتش را برای دین اسلام خرج کرد. او سه پسر برای محمد آورد، قاسم و عبدالله و طاهر که همگی در کودکی مردند؛ چهار دختر هم داشت به نامهای زینب، رقیه، ام کلثوم و فاطمه زهرا.
در مورد ازدواج محمد با خدیجه گفته شدهاست که محمد پیش از ازدواج با خدیجه برای خدیجه کار میکرد و خدیجه از زنان ثروتمند قریش بودهاست. ثروت خدیجه و کارفرما بودن او نشان میدهد که پیش از محمد نیز زنان حق داشتن ثروت و حق کارفرما بودن را داشتهاند و مردان از کار کردن برای زنان شرمسار نبودهاند.
محمد و خدیجه ممکن است شش یا هشت فرزند داشته باشند.(منابع در مورد تعداد فرزندان اختلاف نظر دارند: طبری از هشت نفر نام میبرد؛ اولین شرح حال محمد توسط ابن اسحاق، هفت فرزند را نام میبرد؛ بیشتر منابع تنها شش فرزند را ذکر میکنند)
اولین پسر آنها قاسم بود که پس از سومین سالگرد تولدش درگذشت (از این رو کنیه محمد ابوالقاسم است). سپس خدیجه دخترانشان زینب، رقیه، کلثوم و فاطمه را به دنیا آورد. و آخرین پسرشان عبدالله بود. عبدالله به طیب و طاهر معروف بود. عبدالله نیز در کودکی از دنیا رفت.
دو فرزند دیگر نیز در خانواده خدیجه زندگی میکردند: علی بن ابی طالب پسر عموی محمد. و زید بن حارثه پسری از قبیله کلب که ربوده شده و به بردگی فروخته شده بود. زید چند سال در خانواده خدیجه برده بود، تا اینکه پدرش برای بردن او به مکه آمد. محمد اصرار داشت که به زید در مورد محل زندگی خود حق انتخاب داده شود و زید تصمیم گرفت نزد محمد و خدیجه بماند و پس از آن محمد بهطور قانونی زید را به عنوان پسرخوانده خود پذیرفت.
فرزندان محمد به جز ابراهیم که از ماریه قبطیه کنیز مصری بود و او را مقوقس حاکم مصر اهدا کرده بود، همه از خدیجه بودند که در عدد و نام آنان اختلاف است ولی مشهور آن است که شش تن بودند: دو پسر و چهار دختر.
دانشمند اهل سنت یوسف بن عبدالبر میگوید: فرزندان او از خدیجه چهار دختر هستند که در آن اختلاف نظر وجود ندارد.
قرآن (۳۳:۵۹) [۵۶] میفرماید:
ای پیامبر! به زنانت و دخترانت و بگو، زنان مؤمنان…؟
بر اساس برخی منابع شیعی، خدیجه و محمد دو دختر از خواهر خدیجه، حاله را به فرزندی پذیرفتند. محقق شیعه ابوالقاسم کوفی مینویسد:
هنگامی که رسول خدا با خدیجه ازدواج کرد، مدتی بعد حاله از دنیا رفت او دو دختر یکی به نام زینب و دیگری رقیه نام داشت و هر دو توسط محمد و خدیجه تربیت شدند و از آنها نگهداری کردند. پیش از اسلام رسم بود هر که را تربیت میکردند، فرزندخوانده میشد.
هند بنت عتیق. او با پسر عمویش سیفی بن امیه ازدواج کرد و صاحب یک پسر به نام محمد بن سیفی شد.
زینب بنت ابی حله که احتمالاً در کودکی از دنیا رفتهاست.
- زینب (۵۹۹–۶۲۹). او قبل از هجرت با پسر عمویش ابوالعاص بن الربیعی ازدواج کرد. بعدها با محمد زندگی کرد. شوهرش قبل از مرگ او در سال ۶۲۹ اسلام را پذیرفت.
- رقیه (۶۰۱–۶۲۴). او ابتدا با عتبه بن ابولهب و سپس با خلیفه سوم آینده عثمان بن عفان ازدواج کرد.
- ام کلثوم (۶۰۳–۶۳۰). او ابتدا با عتیبه بن ابولهب و سپس پس از مرگ خواهرش رقیه با عثمان بن عفان ازدواج کرد. او بدون فرزند بود.
ورقه بن نوفل فرزند نوفل بن اسد بن عبدالعزا بن حصی و هند بنت ابی کثیر به ورقه پیشنهاد ازدواج با خدیجه بنت خویلد داده شده بود، اما این ازدواج هرگز انجام نشد. ورقه از آن جهت قابل توجه است که قبل از بعثت محمد از شرک به مسیحیت گروید. ابن اسحاق مدعی است که ورقه نیز از این جهت مهم است که در مشروعیت بخشیدن به وحی محمدی نقش دارد.
ورحاء میگوید: «بزرگترین شریعتی که بر موسی نازل شد، برای او آمدهاست. او پیامبر این قوم است.
طبق روایات اهل سنت، هنگامی که محمد اولین وحی خود را از فرشته جبرئیل (جبرئیل) اعلام کرد، خدیجه اولین کسی بود که حق، یعنی اسلام را پذیرفت. محمد پس از تجربهاش در غار حرا، هراسان نزد خدیجه به خانه بازگشت و از او درخواست کرد که او را با پتو بپوشاند. پس از آرام شدن، ملاقات با فرشته وحی را برای خدیجه تعریف کرد و خدیجه او را با این جمله دلداری داد که خداوند او را از هر خطری محفوظ میدارد و هرگز اجازه نمیدهد کسی او را آزار دهد، زیرا او اهل صلح و سازش و همیشه سخاوتمند و دوستی برای همه بودهاست.بر اساس برخی منابع، پسر عموی خدیجه، ورقه بن نوفل بود که سریعاً نبوت محمد را تأیید کرد.
از یحیی بن عفیف نقل شدهاست که او یک بار در دوران جاهلیت (پیش از ظهور اسلام) به مکه آمد تا عباس بن عبدالمطلب، یکی از عموهای محمد که در بالا ذکر شد، میزبانی کند. فرمود: وقتی خورشید طلوع کرد، مردی را دیدم که از جایی نه چندان دور از ما بیرون آمد، رو به کعبه شد و شروع به خواندن نماز کرد. او به سختی شروع کرد قبل از اینکه پسر جوانی که در سمت راست او ایستاده بود و سپس زنی که پشت سر آنها ایستاده بود به او ملحق شد. هنگامی که او تعظیم کرد، پسر جوان و زن تعظیم کردند، و هنگامی که او راست ایستاد، آنها نیز همین کار را کردند. هنگامی که او سجده کرد، آنها نیز سجده کردند. او از آن اظهار شگفتی کرد و به عباس گفت: این خیلی عجیب است ای عباس! واقعاً اینطور است؟ عباس پاسخ داد. 'آیا میدانی او کیست؟' عباس از مهمانش پرسید که جواب منفی داد. او محمد بن عبدالله برادرزاده من است. آیا میدانید پسر جوان کیست؟ دوباره پرسید مهمان پاسخ داد: «نه، در واقع». او علی بن ابوطالب است. آیا میدانید آن زن کیست؟ پاسخ دوباره منفی شد و عباس گفت: او خدیجه بنت خویلد است. همسر برادرزاده ام. این واقعه در کتاب هر دو آمدهاست. احمد بن حنبل و ترمذی هر کدام در صحاح خود به تفصیل آن را بیان کردهاست.
خدیجه از رسالت پیامبر اکرم (ص) حمایت میکرد و همواره در کار او کمک میکرد، پیام او را اعلام میکرد و هرگونه مخالفت با پیشگوییهای او را کوچک میشمرد. این تشویق او بود که به محمد کمک کرد تا در رسالت خود راسخ شود و اسلام را گسترش دهد.خدیجه همچنین دارایی خود را در این مأموریت خرج کرد. هنگامی که مشرکان و اشراف قریش مسلمانان را مورد آزار و اذیت قرار میدادند، او از پول خود برای خریدن بردگان مسلمان شده و اطعام جامعه مسلمانان استفاده میکرد.
در سال ۶۱۶ قریش تحریم تجاری علیه طایفه هاشم اعلام کرد. آنها به مسلمانان حمله کردند، آنها را زندانی کردند و کتک زدند، مسلمانانی که گاهی روزها بدون غذا و نوشیدنی طی میکردند. خدیجه به حفظ جامعه ادامه داد تا اینکه تحریم در اواخر سال ۶۱۹ یا اوایل سال ۶۲۰ لغو شد.
وقتی ام عمرو (قابله) از زنده ماندن ام رومان (همسر ابوبکر) پس از زاییدن عایشه ناامید شد. به درخواست ابوبکر، خدیجه را بر بالین ام رومان میآورند تا حضور و قدم خدیجه باعث راحتی و سلامت زایمان گردد. پس از حضور خدیجه بر بالین ام رومان، نوزاد و مادر هر دو پس از زایمان، سالم ماندند.
خدیجه زنی بود بسیار مهربان و بیشتر اوقات لباس زرد رنگ میپوشید زیرا میدانست همسرش محمد بن عبدالله رنگ زرد را در لباس او دوست دارد. او زنی مؤمن و فداکار بود و محمد به شدت او را دوست میداشت چنانکه پس از مرگش بسیار محزون شد و در فراق او بسیار گریست. خدیجه یکی از محترمترین بانوان نزد تمامی مسلمانان است. در دهم رمضان سال دهم بعثت (سه سال قبل از هجرت) در مکه از دنیا رفت و این همان سالی بود که ابوطالب عموی محمد نیز در گذشت و مسلمانان آن را «سال اندوه (عام الحُزن)» نامیدند.
خدیجه در «رمضان سال دهم پس از نبوت» یعنی در نوامبر ۶۱۹ میلادی درگذشت. محمد بعداً این سال را «سال اندوه» نامید، زیرا عموی او و محافظش ابوطالب نیز در این زمان درگذشت. گفته میشود خدیجه هنگام مرگ حدود ۶۵ سال داشت.او در قبرستان جنت المعلی، در مکه، عربستان سعودی به خاک سپرده شد
در روایت دیگری از محمد بن اسحاق آمدهاست که ابوطالب و خدیجه بنت خویلد در همان سال از دنیا رفتند. این سه سال قبل از هجرت رسول خدا به مدینه بود. او معتقد است، خدیجه را در الحجون دفن کردند. رسول خدا او را به خاک سپرد. او ۴۰ ساله بود که رسولالله با او ازدواج کرد.
در سالهای بلافاصله پس از مرگ خدیجه، محمد با آزار و اذیت مخالفان پیامبری او و همچنین برخی از کسانی که در ابتدا از او پیروی میکردند، اما اکنون به عقب برگشته بودند، مواجه شد. قبایل متخاصم او را مسخره و سنگسار کردند. پس از مرگ خدیجه بود که محمد به یثرب مهاجرت کرد.
This article uses material from the Wikipedia فارسی article خدیجه, which is released under the Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 license ("CC BY-SA 3.0"); additional terms may apply (view authors). محتوا تحت CC BY-SA 4.0 در دسترس است مگر خلافش ذکر شده باشد. Images, videos and audio are available under their respective licenses.
®Wikipedia is a registered trademark of the Wiki Foundation, Inc. Wiki فارسی (DUHOCTRUNGQUOC.VN) is an independent company and has no affiliation with Wiki Foundation.